عزيزم شما الان دوتا مقوله ي كاملا جدا رو باز كردي؛ يكي تربيت بچه توسط پدرو مادرش يكي هم مسئله ي مهمون داري
اولي كه تربيت بچه ست كلا خيلي مفصله و خب همه قبول دارن بايد بچه رو خوب و درست تربيت كرد
ولي موضوع تاپيك قبلي راجع به مهمون داري بود، ببين وقتي خونه ي شما مهمون مياد بلاخره مثلا از هر بيست نفر ممكنه يكي بچشو خوب تربيت نكرده باشه و مثل مهمون اول شما گند بزنه به خونه زندگيه ميزبان، اول بايد اينو قبول كنيم ديگه درسته؟؟؟ چون همه ي آدما كه مثل هم نيستن(كاش تربيت همه درست بود ولي خب متاسفانه اينجور نيست)
حالا وقتي همچين خانواده اي اومدن مهموني دو تا كار ميتوني بكني؛ يا همون واكنش خودتون كه خونسرد بودين و چيزي به مهمونتون نگفتين كه ناراحت بشه و دلش بشكنه يا مثل ميزبان تاپيك قبلي كه به بچه گفته ميزنمت و حرفاي بد كه دل مامان و باباش شكسته و بنده خدا بغض كرده بود
ببين اينكه مهمون شما رو تخت جيش كرده دست لواشكيشو زده به پرده و اينا قطعا خيلييي ناراحت كنندس، كسي بگه من ناراحت نميشدم بايد به سلامت روانش شك كرد بعدشم شما هم كلي هزينه كردي هم دو روز كار كردي تا تميزشون كني ولي آخر سر وجدانتون راحت بوده كه دل كسيو نشكوندي
ولي ميزبان تاپيك قبلي اگه الان بخواد چندبرابر هزينه ي شما خرج كنه يا ده روز خونه ي اوني كه دلشو شكونده بره و بياد تا از دل مهمونش دربياره شايد بازم موفق نشه و نتونه دلشو بدست بياره، تازه اگه مهمونش اونو ببخشه هيچوقت اون رفتارش يادش نميره
خلاصه اينهمه نوشتم تا بگم تو اين دنيا ارزش دل آدما خيلي بيشتر از پول و مادياته
كاش همه بچه هاشونو درست تربيت ميكردن، كاش هيچ فقيري وجود نداشت، كاش هيچ مرد يا زني خيانت نميكرد، كاش هيچوقت مريض نميشديم، كاش... كاش...كاش...
ولييييييي
همون جمله ي طلاييه خودم اينكه:< ما باااايد قبول كنيم كه قرار نيست همه ي امور دنيا بر وفق مراد ما پيش بره>
وقتي اينو با تمام وجودت پذيرفتي تحمل خيلي از اتفاقا برات آسونتر ميشه