هر کس زنگ زد که چرا نمیایید؟
بابام گفت پسرم اذیت میکنه تو جمع راحت نیست
نمیخوایم مزاحم کسی بشیم
تمام این ۵ سال اگه کار خیلی خیلی واجبی پیش میومد
اونو میخوابوندن خودشون ۲ تایی میرفتن و میومدن
یا پدرم مارو میزاشت خونه پدر بزرگام بعد ۳ روز میومد دنبالمون
عروسی رو یه بار ما و مامانم
یه بار ماو پدرم میرفتیم
اون یکی خونه میموند از داداشم مراقبت میکرد
ولی خیلی زیاد مارو بازار و پارک و کوه میبرد
تا داداشم اروم شد و با جامعه اخت شد
الان ماشالله هر شب مهمون دارن و مهمونی میرن
بابام میگفت اگه کسی با مهمونی نرفتن مرده
بزار ما هم بمیریم
اینجوری هم ما راحتیم
هم ملت راحتن
هم به بچمون توهین نمیشه