دخترم ۱۲خرداد 1400 اومد بغلم❤۲بار سقط زیر 8هفته داشتم که علتشون معلوم نشد❤بعد 2سال نتیجه گرفتم❤ ایندفعه با کمک دکتر مهربونم تونستم بفهمم مادر شدن یعنی چی ❤خیلی سختی کشیدم خیلی حرفا شنیدم ولی اونا منو قوی تر کرد❤
یه شبایی تو زندگی هست که وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی به چیزایی میرسی که نمیدونی تقدیرت بوده یا تقصیرت به ادمایی میرسی که نمیدونی دردن یا همدرد به لحظه هایی میرسی که هضمش واسه دل کوچیکت سخته و به دردایی میرسی که برای سن و سالت بزرگه به آرزوهایی که توهم شد رویاهایی که گذشت به چیزایی که حقت بود اما شد توقع! و زخمهایی که با نمک روزگار آغشته شد و احساسی که دیگران اشتباه می نامند دست آخر دنیایی که بهت پشت کرده و بازهم انتهای دفتر، خودت میمانی و زخمهایی که روزگار پشت هم میزندو سکوت هم دوای دردش نیست... "کاش دنیا مهربان تر بودی "