میگه شوهرت گناه داره که پسر نداره گفتم الان شوهر تو که ۳ تا پسر داره خیلی افتخارات براش آفریدن کدومشون میبرنش دکتر کدومشون تا حالا پای حرفاش نشستن و ...... حالا بگو ببینم دخترات چیکار کردن براش به جز اینکه روزانه زنگ میزنن بهش دکتر میبرنش باهاش حرف میزنن براش وقت میذارن با خستگیش گریه میکنه و .....
هیچوقت آنقدر تندبا مامانم حرف نزده بودم
آخه برای چی شوهرم گناه داره وقتی خود شوهرم میگفت خدا کنه دومی هم دختر بشه که نخوام حرص بخورم پسرم چی میشه آخرش میدونم دختر عاقل و آروم هست خوبه مهربون هست پشتم هست و .....
یعنی الانم قلبم داره تند تند میزنه