سرمن یه سمساری قدیمی وشلوغ پلوغه که توش همیشه جنگه.بین امیدوناامیدی.بین خنده و گریه.بین رسیدن و نرسیدن.بین ولش کن و تو می تونی.توی سرمن همیشه هزارتا زن کولی دارن کل میکشن همیشه دونفردارن سر قیمت ی قاب عکس قدیمی چونه میزنن،همیشه یه بااحتیاط برانید داره قدم میزنه.دلم یه موزه ی قدیمیه.ی موزه ای که فقط یه نفررو برای دیدن داره.توی دل من نگاه توریخته رو درودیوار.توی دل من هواپره ازکشش افقی لبای تو.پر از بزن بریما.توی دل من همیشه هزارتا نظامی دارن یک صدا میخونن پایان شب سیه سپید است ...شاید برای همینه که من هیچوقت دختر عاقلی نبودم!به هر حال صبح میشه این شب
موی نازک با لیزر نتیجه عکس میده و ضخیم و زیاد میشه
از کسی که شمارتو توی گوشیش سیو نمیکنه توقع نداشته باش خودتو توی قلبش سیو کنه ای کاش روزی برسه که هیچ زنی توی زندگیه مشترکش بجایی نرسه که فقط معشوقه ی پنجشنبه شب های شوهرش باشه 💚 من همون سلطان تعلیق بیخیالم قبلم 💚