من که وسایلم و مثل گاز و یخچالو لباسشویی رو همون موقع که خریدیم آدرس دادیم برن خونه ای که قرار بود زندگی کنیم نبردیم خونه بابام داماد هم وسایلی که خریده بود مثل مبل و تخت و فرش و تلوزیون اونم همون موقع خرید مستقیم برد خونه خودمون بعد من خرده ریزی مثل جارو برقی و سرویس چینی و رختخوابش وسایل برقی و پلاستیکی رو با وانت از خونه بابام بردبم خونه خودمون. مادر شوهرم و پدر شوهرم و زن داداششم و آبجیام آومدن با هم چیدیم بعد رفتیم خونه مامانم نهار خوردیم تمام شدو رفت
هر کس به اخلاق گندی داره دیگه ولش کن مهم ذهن خوومه که اروم و خالی باسه اینقد فکر و خیال میکنم فردا سکته کنم ببفتم کی میاد یه لبوان اب بده دستم والا
ما یه اتاق یا به اصطلاح انبار ( ولی خیلی تمیز ) داشتیم که جهاز منو هرچی میخریدیم میذاشتیم اونجا... منم داداشم وانت داشت یکی دیگه هم داماد گرفت بردیم خونمون .... خانوما هم اومدن چیدنشون ....بگذریم که حسودان چند تا لیوان و بشقاب شکستند...