من خیلی خیلی خیلی دوست دارم مهمون بیاد خونم ولی انقدر خسته میشم قشنگ رو به مرگ میرم اخه خیلی خودمو اذیت میکنم مثل خونه تکونی خونه رو تمیز میگنم تمام کشو ها کمدا واای واقعا دست خودم نیس فقط چندساعت حمومو میسابم انگار که مهمونا میخوان برن حموم از اونورم دوست دارم همیشه چند مدل غذا و دسر و اینا درست کنم همه هم خودم تنهایی تا شیرینی و کیک و این چیزا ولی واقعا از مهمونی هیچی نمیفهمم از بس از روزای قبلش کار کردم روز مهمونی بیهوشم اصلا بهم خوش نمیگذره چیکار کنم عادتمو ترک کنم 😭😞
لیلا که شُدی ...حَرفِ مَرا میفَهمی...مَجنونِ تَمامِ قِصه ها نامَردَند...
به این فکر کن تو هرچقدرم کار کنی چند مدل غذا بهترین پذیرایی باز مهمونا که برن پشت سرت حرف میزنن که غذاش اونجور بود خونش فلان بود و دوم اینکه این همه خدمت میشه وظیفه اگه یبار بجای دو مدل غذا یه مدل درست کنی میگن کم کاری کرده