ازتون نظر میخوام ک بعدا راهنماییش کنم
شوهرخالم قبلا ی بار رفته خواستگاری دخترخالش. ک قبول نکردن. الانم دحتره ازدواج کرده متاهله. مادرشوهرخالم هی گاهی اسم اون ک ملیکا بوده رو میاره. هی جلو شوهرخالم میگه ملیکا فلان ملیکا بهمان
ی روز تو ی جمعی بودن خود خالم کلی اونجا کارکرده کمک کرده مادزشوهرش و شوهرش و اینام بودن دیدن،حالا ملیکاخانمم اونجا بوده. انکار نوزاد فامیلشونو بغل کرده بوده .خالم گفت وقتی رفتیم خونه. مادرشوهرم ب شوهرم کفت اره ملیکا بچه دایی بغلش بود بعد شوهر خالم پامیشه بره تو اتاق یعنی کم محلی کرده باز مادرش داد میزده بچه دایی بغل ملیکا بودا.
منظورش چی بوده چرا اینکارو کرده خوب اون ک شوهر داره ایشونم زن داره ک چی