ببین دوست ندارم بهت ولی من دوران تو رو پشت سر گذاشتم. الان خوب شده. رابطمون.
دیگه ناز کردنی در کار نیست
چون باهش رفیق شدم . شاید خیلی نظرشون منفی باشه .اما من گفتم چرا تنهایی نگاه میکنی بیا باهم ببینیم. منم دوست دارم ببینم. گفتم خوب بزار من واست خود ارضایی کنم. یکی دوبار نشستیم . همینکار کردیم هر چهر چی که گفت قبول کردم. دیگه انگاری از من بیشتر خوشش بیاد ولم نمیکرد.
تا اینکه کم کم کنار گذاشته.
در ضمن مسائل خانوادگی خیلی تاثیر گذاره سعی کن اونجور وقتی رابطه نخای . وفقط بقلش باشی محبت کلامی رفتاری کنی
ببین من خیلی خیلی مغرورم. ولی بخاطر خودم کوتاه اومدم. واین تیر خلاص من بود . واگه اینکار نمجواب نمیداد .شاید زندگیم. بهم میخورد ما من همه کار کردم . تا بلخره این یکی جوا ب داد
خدا کنه مشکلتون حل بشه