همش میگه تو پول پس انداز نمیکنی،خب من پس چه دلخوشی دلشته باشم ،خیلی خستم ،مثلا اگه مادر من ۱۰بار غذا درست کنه برام بیاره من یه بار جاش ببرم میگه تو پس انداز نمیگنی ولخرجی،در صورتی که خودش خرجای ملیونی برای خانوادش میکنه،دلم از این همه نمک نشناسی میگیره،نه حق بیرون رفتن دارم نه کلاسی نه تفریحی ،از ۶صبح دارم زار میزنم،دیگه بریدم
چیکار کنن خدا
به بچه ی تو شکمم رجم کن خدا
کاش بمیرم راحت بشم
الان یه مشت قرص جلومه همش دارم نگاه میکنن که بخورمشون یا نه