نه بابا شوهرم حداقل یه سر و گردن از من بلندتره😃
مگه بچه ست گریه کنه... ولی خب سرسنگین میشد🤦♀️
یه دفه بنده خدا نشسته بود نمیدونم از چیش اعصابم خورد شد... با بشقاب تو دستم زدم رو شونش.... 😖
واااای بشقاب نصف شد. لباسشم یه کوچولو پاره شد... 😣
اصن یه لحظه همه چی متوقف شد. جفتمون هنگ کردیم..خواهرم هم خونمون بود.. بیچاره شوک شد...
واقعیتش خودم از عکس العملش ترسیدم.... منتظر یه طوفان بودم...
فقط با یه لحنی گفت: ببین چه کارا میکنی؟😐
به خاطر خواهرم(خیر سرم مثلا مهمون بود خونم) مدیریت بحران کرد😁
جوون بودم و جاهل🤦♀️