سلام دوستان..دوست من که از بچگی بهترین دوستم بوده البته یکی از فامیل های دورمون هم هست...ولی خیلی صمیمی ایم...الان اونروز سر یه موضوعی گریه می کردم و کلی دعوا جنگ با بقیه داشتم...اومدم با گریه بهش پیام دادم..بعد بهم گفت چیشده...منم اومدم بگم..تا گفتم تو میدونی ک من بی حالم و اینا.....اینم شروع کرد گفت تو تقصیر خودتهبی حالی تو فلانی الی بلی...کلی چیز گفت...اخرشم اعتراض کردم میگه جنبه حرف نداری...دوستان واقعا حرفاش درست بود اما تو اون موقع تو اون موقعیت جاش نبود چون من از تنهایی پناه بردم ب اون..ولی پشیمونم کرد
منم گفتم حرفات و قبول دارم ولی الان جاش نبود. ..به جای دلداری و حرف زدن و آروم کردمم داری حالم و بدتر می کنی...سین زد ج نداد...
امروز اومده تو گروه میگه وای من عاشق یه بازیگرم و فلان و بیسار بعد ما هم به خنده گرفتیم برگشته میگه ایشالا من بمیرم ک هیچکی درکم نمیکنه😐😐😐منم گفتم انتظار همدردی داری؟؟؟؟؟؟....استوری گزاشته درد و دل کردن خوبه ولی ازت خسته میشن...
خودش وقتی من به دلداری تو اون حال بعد نیاز داشتم نیومد فقط سرزنشم کرد ولی الان خودش از رو خوشی یه فیلم تو تلوزیون دیده می که عاشق فلانی ام امتظار داره بریم همدردی واقعا نمیدونم باهاش چیکار کنم