من 5 سالم بود ک آبجیم اومد دنیا، بدم ازش میومد مامانم میرفت بیرون کتکش میزدم، 😂😂وای الانم خوش ندارم ببینمش نمیدونم چرا
یکی از پسرا راهنمایی عاشقم شده بود منم با جارو زدمش😐😑
کاش همون روزا بود باز همون قد شیطنت میکردیم😕
دلم واسه کرم ریختنای بچگیم تنگ شد
وا همین الان هم کرم بریز من که کرمم بزرگ تر شده 😏😏
ممنون که اومدین دلمو شاد کردین همگی🥰😍🥰😍🥰😍
برای این هیچوقت خودمو نمیبخشم:ماه رمضون بود خواهرم پری شده بود برای اینکه کسی نفهمه با ما بلند میشد سحری میخورد یروز نمک زیاد پاشید داخل ظرف خورش عصبی شدم گفتم تو که روزه نمیگیری چرا نمک میزنی که ما تشنمون بشه بیچاره جلو بابام و داداشام آب شد.هنوز دلش داغه از دستم
تو خوابگاهم عالمو ادمو مسخره میکردیم با دوستم که پایه هم بودیم ما سردسته بودیم واااایی چه دورانی بود خوابگاه هعییییی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
