شانس ما هم اینجوریه جالبه میگفتن ما چشم روشنی رسم نداریم در صورتی که تو خونه آشنا و غریبه هم دفعه اول بری دست خالی نمیری بالاخره یه جعبه شیرینی و شکلات میبری. بعدا مادرشوهر و خواهرشوهرم برای دیدن جهیزیه پسرخاله شوهرم که رفتن براش کادوی چشم روشنی بردن چون داداش زنداییم بود فهمیدم.
چون از پاگشا پرسیدی فکر کردم تازه عروسی. خانواده شوهر من فقط سر ما هیچ رسمی نداشتن و از همه چی زدن سر بقیه همه چی رسمه.پارسال برادر شوهر کوچکه را عقد کردن از خواستگاری تا عقد همه چی سنگ تموم گذاشتن به شب عید نرسیده دختره پس زد گفت نمیخوام.از خلعتی و کادو و خرید و همه چی کاری کردن که همه فامیل مونده بودن که چقدر خرج کردن.بعد ما سرعقد و عروسی هیچکس به شوهرم کمک نکرد حتی آخرشب ۲۰۰تومن پولی که سر سفره عقد به من دادن برد داد به دوستش که پول قرض کرده بود برا حلقه.
