شوهرم میگه بدجنس نباش اینقدر شما بودین دلتون راضی بود؟

شوهرت دیگه خیلی خودشو قاطی میکنه

وا خب خودت با مادرت برو خرید ، به اونا هم بگو مامانم دوست داره خودش تو خرید همراهم باشه ، یا اصلا هر چی‌میخرید هم لازم نیست رو کنی و بهشون گزارش بدی که! فوقش بعدا دیدن میگی مامان بابام خودشون برام گرفته بودن اینا رو.  دختره الم شنگه راه میندازه که بندازه ! برات مهم نباشه

جهیزیه اتو بابات میخره چرا دختر خواهر شوهرت باید همراهت بیاد؟ اصلا بهشون نگو با مامانت برو بعد هم بگو مامانم گفته تو بلد نیستی خودم باید همراهت باشم دفعه ی پیش جنس های خوبی نگرفتی فلان 

مگه ساندویچ که شوهرت حساب کنه

اصلا نگو بهشون میری خرید 

یهو روز عروس رو کن 

مشکل خرید جهیزیه نیست. 

مشکل شما در واقع مهربونی بیش از حد همسرتون نسبت به خانوادشه که در آینده ممکنه مشکلات بزرگتری رو ایجاد کنه.

بنظرم بشینین دقیق و کلمه به کلمه با هم در این مورد صحبت کنین. 

عزیزم فقط با مامانت برو خرید حتی شوهرتم نبر و اصلا ی جوری برخورد کن ک ب خودشون اجازه ندن ک ازت بپرسن چی خریدی یا چرا با ما نیومدی مثلا اگه پرسیدن چی گرفتی بگو اومدین خونم میبینین یا گفتن چرا ب ما نگفتی بیاییم بگو با مامانم رفتم خریدم بد موقع بود گفتم مزاحم شما نشم 

در ضمن با شوهرتم صحبت کن بگو تا وقتی مجرد بودی اختیار پول و درامدت کاملا با خودت بود، ولی از الان به بعد صاحب زندگی‌مستقل هستی و باید به فکر پس انداز و آینده خودمون باشیم ، بگو اگه اونا ندار بودن مشکلی نبود در یه حد معقولی بهشون کمک بشه اونم برای ملزومات، ولی الان که خداروشکر در حد خودشون دارن و میتونن وسایل مورد نیاز رو تهیه کنن، بگو پدر من بهم گفته هرچی خواستی بخر و بهترینا رو بخر، منم طبق حرفش‌دارم عمل میکنم، اون دختر هم باید طبق نظر پدر مادرش باشه و وقتی اونا میگن فقط چیزهای ضروری، باید عمل کنه ، مگه بچه ۵ سالست که خودشو با من مقایسه کنه یا هرجور شده باید چیزی که دلش میخواد رو بدست بیاره حتی تز جیب یکی‌ دیگه؟! 

واقعا تعجب میکنم همچین دختری چجوری میخواد برا سر خونه زندگیش وقتی هنوز به این بلوغ فکری نرسیده که هر کی باید بر اساس شرایط خودش زندگیشو بسازه،  نه اینکه همش چشمش دنبال مقایسه باشه و چشم و هم چشمی!

عزیزم حق با توعه و توام بد جنس نیستی 

چقدر خواهر شوهرات خوشبختن که داداششون اینقدر هواشونو داره، خوش بحالشون

ما که سال به سال از لطف و کرم زن دایی و مادر بزرگ بی فکرمون، دایی مونو نمی بینیم 

مثلللل شوهرمنه شوهر تو .تودوران مجردیش از این کارا شدیدددد میکرد 

جوری که میخواستن کل جهیزیه دختر خواهرشو بندازن پاش وقتی ما عروسی کردیم 

ولی من جمع وجورش کردم سخت بود گاها داد وبیداد میشد بینمون 

خانوادش سراینکه دیگه نزاشتم هی خرج نوه و دختراشونو جاریمو بده همشون باهام بد شدن 

ببین شوهرمن چقد احمق بود ماهیانه به جاریمم پول میداد😐😐