من اصلا فکر نمیکردم باردارم،کمردرد داشتم خونه بابام بودم،داشتم ناله میکردم گفتم مامان ماساژم بده،یکی با پا بره رو کمرم😰مامانم گفت واااای نه شاید بارداری،گفتم نهههه بابا شماهم هی میگید،خلاصه خواهرمم اونجا بود،یه بی بی چک داشت،گفت بیا بزن،گفتم نه من مطمئنم نیستم،بزور زدم،گفتمش هه چقدرم ک مثبت شد😒😒
دیدم گفتتتت بیا نگاه کن،عادیم گفت،نگاه کردم دیدم دو خط شده😰😰شوکه شدم جیغ میزدم،وای نمیدونستم چیکار کنم،رو هوا بودم،سریع آزمایش دادم،جوابشم زود دادن،گفتن بله بارداری،با بتای ۱۸۰۰۰،،،گفت تا الان کجا بودی خااانوووم🤦♀️😅منم جییییغ تو ازمایشگاه از ذوق😅
اول ب شوهرم زنگ زدم قبلش گفتم کار مهم باهات دارم،یک ساعت دیگه جواب بده،زنگ زدم گفتمش عشششقم،گفت جانم،گفتم باردارم،گفت شوخییی نکن😒گفتم بخدا الان تو ازمایشگام،گفت چطور اخه،چیشد😂گفتم از خود بپرس
و گریه کرد😭منم گریه کردم
بعد از سرکار مرخصی گفت با شیرینی و شکلات اومد خونه بابام🤤🤤😅😅
بعدم ب خانواده شوهرم زنگ زدم و همه کلی ذوق کردیم
قسمت همه ان شالله این حس قشنگ،و این موقع زیبا ک الله اکبر اذان رو گفتن❤❤❤