با بوش چیکار کردی؟؟؟واااای من همیشه از اینکه غذام بسوزه وحشت داشتم.یه بار تو کل زندگیم اون اوایل غذام سوخت تمام در و پنجره هارو باز کردم تا بوش بره. ظرفشم قایم کردم و به همسرم زنگ زدم نیاد آخه بیشتر از اون خجالت میکشیدم که بیاد ببینه بعد همینطور داشتم با پارچه باد میزدم که بوی سوختگی خارج شه همسرم اومد داخل یعنی مرده بود از خنده میگفتم چند دقیقه هست که دارم نگات میکنم مثل مرغ سر کنده اینور اونور میزنی و خودتو فحش میدی
🎉۹۹/۱۱/۱۱🎉 فهمیدم یه کوچولوی ناز نازی دیگه قراره به جمع مون اضافه بشه. برای سلامتی تو دلیم و بارداری همه منتظرا یه صلوات بفرستین لطفا 🙏🏻تو دلیم ۱۴۰۰/۷/۷ بدنیا اومد و زندگیمون رو مثل بهشت زیبا کرد...انشالله قسمت همه منتظر ها
من سوختن غذا رشته تخصصیمه🤣🤣🤣 اصلا بو نداشت نمی دونم چرا🤭
اگه رشته تخصصیته که برای همونه دیگه بدنت به بوی سوختگی مقاوم شده 🥴😁😁🤣🤣🤣🤣 بوشو دیگه حس نمیکنی 😉😉😉😉
🎉۹۹/۱۱/۱۱🎉 فهمیدم یه کوچولوی ناز نازی دیگه قراره به جمع مون اضافه بشه. برای سلامتی تو دلیم و بارداری همه منتظرا یه صلوات بفرستین لطفا 🙏🏻تو دلیم ۱۴۰۰/۷/۷ بدنیا اومد و زندگیمون رو مثل بهشت زیبا کرد...انشالله قسمت همه منتظر ها
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
ن جدی میگم منم اوایل ک گرفتم فقط بدنم بیحال بود و هردفعه سرم گیج میرفت بعد دیدم بوهارو نمیفهمم و بعد ی هفته تازه شروع شد نفس تنگی و سرفه و سردرد و سرگیجه
سه سال پیش یه ماه بودزایمان کرده بودم سرماخورده بودم آبریزش بینی داشتم یه دونه آنتی هیستامین خوردم کتری روهم باآب پرکردم گذاشتم روگازداشتم سرپاچرت میزدم دیگه دیدم نمیتونم تحمل کنم خوابیدم ساعت ۳بچه بیدارشدداشتم بهش شیرمیدادم یه لحظه دیدم آشپزخونه پردوده بیچاره کتری لب ودهنش ازشدت داغی کج شده بودداشت ذوب میشد