همسرم قراره بود دوهفته دیگه بیاد دیشب گفت ک من اصلا حوصله ندارم میرم بخوابم من گفتم سر ب سرش نزارم نگو عاقا میخواسته من زنگش نزنم بفهمم تو راههه حالا صبحیه دیدم یکی اومد کنارم نشست پیشونیمو بوسیدم همینجور تو خواب و بیداری میگفتم داداشی نکن ک دیدم بغلم کرد گفت داداشی کیه منم