ما چن نفر بودیم ک رفته بودیم کوه بعد شب ک شد رفتیم زیر ی درخت بخابیم البته بین کوه ها تو ی دره خیلی بزرگ بودیم کوهشم خیلی بزرگ و معروفه اون شب هم هیشکی غیر از ما تو کوه نبود ، ما همیجوری زیر درخت نشسته بودیم کنار اتیش ک ی صداهای پا و بهم خوردن سنگا بهم میومد(سنگارو میزد بهم یا پرت میکرد رو سنگای دیگه) از همه ترسناکتر این بود ک این صداها همشون از یطرف نمیومدن از جاهای مختلف میومد بعد چن دییقه یدفه یکی ک معلوم نبود چی و کی بود ی سنگ پرت کرد خورد ب شاخه های بالای سرمون افتاد پایین نزدیک بود بخوره ب یکی از بچه ها ماهم بلند شدیم هرچی فش دادیم طرف خودشو نشون نداد بعد چن دییقه ک گذشت باز صدا میومد ماهم هرچی چراغ میزدیم کل اون دره رو روشن کردیم ولی هیشکی نبود چون اگه بود باید اتیش روشن میکردن ازبس ک هوا سرد بود صبحشم گشتیم باز ردپایی یا اتیشی نبود کلا اگه محیط بانی کسی بود 100درصد میومد پیشمون یا شکارچی بود فرار میکرد چوپانم ک اونوقت شب نمیاد کوه ادم عادیم نبود وگرنه باز میومد پیشمون چن روز بعدش ک پرسیدیم گفتن جن پیشتون بوده میخاسته اذیتتون کنه بترسونتون😳😳😳😳