تصور کنید روز آخر زندگیتونه یک کاغذ و یک مداد دارید هیچ کسی هم پیشتون نیست اون خاطره اون لحظه یا اون نصیحت و اون جمله هایی ک روی کاغذ می نویسید چیه ؟
توجه کنید ک فرض بر اینه ک بعدا اون کاغذ توسط بقیه خونده میشه
(پیشنهاد میکنم یک چیز از خودتون بنویسید ن یک سخن از بزرگان 😉)
بخند ای صبح نورانی ... پس از شب های طولانی ...
زندگی کنید بدون غم که من عمری بی فایده غم خوردم 😊
اگه از حال فعلیم بگم
بخشیدمت ای استخوان مانده لای زخم :)
مینویسم بعد از مرگم مرا به خاک بسپارید
شما ۱۵سالتونه؟
و مرد هستین😴
زندگی خیلی کوتاهه جدیش نگیریید 😔
امیر جان و همسر عزیزم خیلی دوستتون دارم ...
یارا دردها کشیدم که نبرس...
خدایا دردهای که من کشیدم به کسی ندی
مینویسم مقدار زیادی پول یه جای خونه چال کردم.
هیچ چیز و هیچ کس تووی دنیا اونقدر اهمیت نداره ک خودتو بخاطر عذاب بدی...
امضاء
میگم واقعا ارزششو نداشت ک خودمو درگیر ی سری اتفاقا بکنم
یبار ی خوابی دیدم تو خواب کل اتفاق زندگیم مثه ی فیلم از جلو چشمم رد شدو داشتم میمیردم تو خواب
بعد از دیدنش گفتم همین !!! خیلی احساس ناراحتی داشتم ک چقد من الکی حرص خوردم و وقتمو بیهوده از دست دادم تو این چن سال
چیزای جالبی گفتید ولی چیزی ک مدنظر منه یه چیز از خودتونه یه جمله یه تجربه باارزش یه خاطره جالب و آموزنده یا طنز یا ناراحت کننده یه چیز ک تو زندگی براتون اتفاق افتاده یا متوجه شدید و براتون جالب بوده
مامانی اذیتت کردم ولی هیشکی قد تو دوسم نداشت . هیشکی قد من غم رو دلت نیاورد . منو ببخشی خدا هم میبخشه . هیچ وقت نتونستم از ته دل بغلت کنمو بگم دیوانه وار دوست دارم
