الان سه ساله ازدواج کردم فقط یه برادر دارم و مادر گفتم ازدواج کنم یکی بهمون اضافه میشه ولی شوهرم راحت نیست باهاشون من خیلی از این بابت غصه میخورم فقط منو انگار از خانوادم میخاد خانوادم انگار تنهاتر شدن...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
اره متاسفانه الان ده سال گذشته همیشه رسمی و خشک 😔 به قول تو انگار فقط مارو قبول داره خانواده هامون غریبه ان ، درحالی که من با خانواده همسرم خیلی خوب و صمیمی هستم مخصوصا اگه بیان خونمون
برا سلامتی امام زمان و خانواده ام و خودم صلوات میفرستی😍😘
ولی به یقین میگم نه داماد پسر ادم میشه نه عروس دختر
البته این ی واقعیت دو طرفه ست هااا
این ی واقعیت هست که باید قبولش کرد
چون در مواقع حاد و سختی و مشکلات ذات واقعی و حس واقعی نمایان میشه
برادرزاده عزیزم زندگیت را بر مبنایی قرار بده که تاوانش را من ندهم ... 😏 😏 اصلا تو قران داریم که "عمه یتسائلون" یعنی در مورد عمه سوال میشه ازتون !! 😅😅😅😅😅
البته مستقل شدن معنیش اینه که خودتون خونواده باهم بسازید.زیاد به این فکر نباش که یه نفر از بیرون بیاری عضو خانوادت کنی
دیدی که سخت نیست... تنها بدون من؟دیدی که صبح می شود... شب ها بدون من؟این نبض زندگی... بی وقفه می زند...! فرقی نمی کند... بامن...بدون من...!دیروز گرچه سخت... امروز هم گذشت... طوری نمی شود... فردا بدون من...!