من اجی بزرگم تو عقد جدا شد بعد ازدواج کرد
اوایل نامزدی و عقد مادرم براش پسته و میوه پوست میگرفت هر جا کار داشتن این شده بود سوگلی خانواده به حدی که عروس و برادر حسادت کردن
ولی وقتی ی مشکل پیش اومد برداشت به مادرم که همیشه مامان صداش میزد گفت ببین خانم فلانی ،
مرتیکه عن خشک 😄