بعداز دعوا هی میچسبید بمن ک اشتی کنم بهش گفتم تو دوست که زیاد داری با من چیکار داری
اقا از حرفم بدش اومد طلبکار شد و گفت اونا دوستامن؟؟بعدشم قهر کرد که حالا ک اینجوره باشه دوستامو زیادشونم میکنم و...بعداز مدتی اشتی کردیم البته حاملم بخاطر بچم گفتم هر غلطی میکنه به درک
حالا امشب بعداز دوهفته مرخصی کرونا میخواد بره سرکار دیگه هی موهاشو مرتب کنه ریش و سیبیل مرتب کنه حموم رفته و هی دنبال روغن و ژل واسه موهاش بود میگفت پشت موهام خوبه عکس بگیر ببینم گفتم چیه چه خبره کی میخواد ببینت مگه
خندید و با مسخره بازی گفت میخوام برم پیش دوستام دیگه
بدم اومد ازینکه وقیحانه اینجوری گفت باهاش قهر کردم
خیلی دلم شکست ته دلم اعتماد ندارم
کاش بشه از زندگیم بیرونش کنم با بچم تنها باشم انقد نخوام استرس اینکه یکی خراب بشه تو زندگیمو داشته باشم
شما بودین چ برخوردی میکردین با شوهرتون؟؟