من ۲۲ سالم بود تو یاهومسنجر با یه خانوم آمریکایی صحبت میکردم یه بار آیدی پسرش رو داد گفت بیا با پسرم صحبت کن. حالا منم خیلی مذهبی و باحیا بودم فکر کنم خود پسرشم پیام فرستاد منم همینطوری صحبت کردم. یه بارم گفت اگه میشد برای پسرم میگرفتمت (یه همچین چیزی دقیق یادم نیست). البته من عکس نذاشته بودم فقط با خانومه چت میکردم.
با خارجیهای زیادی هم که مسلمون شده بودند صحبت میکردم. یکیشون یه خانم آمریکایی بود که زندگی خیلی سختی داشت و خیلی تنها بود. یکیشون یه خانم آلمانی بود که فرزندخوانده پدر و مادرش بود. چند نفر دیگه هم بودند اکثرا خانوم.
یه بار هم یه پسر مسیحی آمریکایی وقتی فهمید ایرانی ام برام پیام فرستاد و کلی از سیاست و دین و فرهنگ و ... صحبت کرد و من برام عجیب بود که چقدر اطلاعات داره راجع به ایران. خیلی هم از دخترهای مسلمون خوشش میومد به خاطر حجابشون. میگفت عین پرنسسها هستند. دفعه بعد که برام پیام فرستاد عصبانی بود گفت راسته که پیامبرتون با دخترعمه اش ازدواج کرد. منم گفتم آره. اونم شروع کرد به توهین به پیامبر منم بلاکش کردم. بعدا فهمیدم مسیحیا دخترعمه دخترخاله و ... اینا رو از محارم میدونند و ازدواج باهاشون رو حرام.
چند بار هم پاکستانیها و لبنانیها برام پیام فرستادند. اونها هم خیلی ایران رو دوست داشتند و خیلیهاشون دوست داشتند تو ایران زندگی کنند.
یه آقایی هم بود اهل بحرین اونم خیلی طرفدار ایران و حکومتمون بود و پسر باحیایی بود. تو رومهای یاهو یه دختر ایرانی رو دیده بود عکس بیحجاب گذاشته بود چند بار نصیحتش کرد که عکسش رو برداره اونم گوش نمیداد به من میگفت تو نصیحتش کن. منم روم نمیشد چیزی به دختره بگم. خلاصه خیلی باغیرت بود یه بارم تو یک کنفرانس روم من و یک دختر دیگه داشتیم با یه وهابیه بحث میکردیم وهابیه تو بحث آخر جمله اش گفت عزیزم. این آقای بحرینی هم اونجا بود غیرتی شد به وهابیه گفت نگو عزیزم