خسته شدم از زندگی بخدا ادم ناشکری نیستم ولی تمام روزام تکراریه دیگه نمیدونم چیکار کنم هر روز صبح پا میشم خونه جمع میکنم تا درس پسرم شروع بشه دور اونم بعدش،شام بعدش خواب دیگه خسته شدم
خداي زندگي منم تكراري باز برو خدا شكر بچه اي داري سرگرم اون هستي
صبح همسر ميره سركار من تنهام تا بياد خانه شام مي خوريم مي خوريم از روزي كه كرونا گرفته با اينكه خوب شده تو اتاق ديگه مي خوابه من شب و روز تنهام و زندگي تكراري
خیلی بده من خانواده ام نیستن اینجا میرم خونه مادرشوهرمم بخدا اینقدر اذیت میشم ترجیح میدم تو خونه خود ...
من خانواده ام نزديك هستند ولي چون مسن هستند مي ترسم برم ، شوهرم كرونا گرفت منم با اينكه هيج جا نرفته بودم از اون گرفتم ، به خاطر همين مي ترسم خانه كسي برم ،