تقریبا سه سال پیش ی پسره ب دوستم حدیث گفته شمارع اون دوستت ک چشاش ابیع رو بده بهم اولش دس دس کردم ک نده بعدش ب دوستم گفده بود ک دوسش دارم خو گفدم شمارشو بده خودم بهش پی ام بدم بینم چی میخاد پی ام دادم گفت تو ی تک فرزندی منم تک فرزندم بابا هم نداریم دوتامون میتونیم بهتر همدیگه رو درک کنیم ی سال تقریبا در حد ی حال احوال یا گاهی اوقات راز هاشو بهم میگفت حالش بد میشد ارومش میکردم یا من حالم بد بود ارومم میکرد خب من شمارمو عوض کردم بهش پی ام ندادم تقریبا ی ماه پیش سه چهار بار دیدمش بعد شمارشو نداشتم چون گوشیمم عوض کرده بودم یادم افتاد شمارشو تو گوشی مامانم سیو کردع بودم خلاصه بعد ی سال پی ام دادمو جوابمو داد از تیکه کلامم فهمید منم گفد نبودی اینا دیه گفتم ولش حالا همون اول ک بهم پی ام داد گفت عاشقتم دوست دارم بعد تا ی ماه گوشیش خاموش بود بعد دیشب خودش بعد دو روز پی ام داد گفدم چرا رل نمیزنی گفد کسی ب دلم نمیشینه 🤦