کافیه خونه یکی خالی میشد جمع میشدیم همگی دور هم اول کارت بازی و منچ و تخته نرد هممون دوستای صمیمی دبیرستان بودیم یکی مجرد یکی متاهل .
دلم برای مزه ی چیپس وماست موسیر زیتون شور کشک بادمجون سالاد اولیه و ماکارونی که همگی با هم میخوردیم تنگ شده .بازی مافیا میکردیم .بعضی اوقات هم خانواده هامونم بود😍یه بازی بود دو گروه میشدیم هر دو روی سرمون پتو میکشیدیم بعد یکی از گروها پتو برمیداشت یکی از اعضا میزد تو سر یکی از نفرات گروه متقابل ک سرش زیر پتو بود بعد اونی ک تو سرش خورده بود باید حدس میزد کار کی بوده اگر درست نبود باید دوباره سراشونو میکردن زیر پتو .یادم نمیره یه بار با داداشم لج کرده بودم اومدم بزنم تو سرش دستای منم خیلی سنگین قدرت داره محکم خورد تو سر پسرداییم😂😂😂بنده خدا تا چند ساعت سرگیجه داشت هنوزم ک هنوزه ازم حساب میبره🙄
فقط یه بار تو جمع دوستامون بودیم حکم افتاد به یکی از بچه ها که زنگ بزنه به نامزد قبلیش بگه من پشیمونم میخام به رابطه برگردم صداشو گذاشت رو اسپیکر اول پسره مغرور شد کلاس گذاشت گفت امادگی رابطه ندارم بعد ک گذشت اخرش دوستم گفتم به خاطر حکم بهت زنگ زدم حالا جوگیر نشو پسره هر چی تو دهنش بود گفت😂😂صدای هار هار خنده های ماهم میرفت میشنید بیشتر حرص میخورد