مولا جان ، حرف ناگفته زیاد است برای دلگشایی این قلب سیاهم....🖤
گریه زیاد است برای رفع دلتنگی های غروب جمعه هایم....🖤
یک آغوش باز تو ، که منتظر دویدن من به سوی توست ...❤️
یک بار پر گناه که روی دوشم سنگینی میکند و مانع دویدن من به سوی تو میشود تا با سرعتی خلاف تصور به سویت پر بکشم...😭
اما 😔
اما زمان خیلی دیرتر از حد تصورم شده و هر چه زودتر دارد لحظه ی ظهورت نزدیکمیشود....❣️
آری ! گستاخی نباشد...
اما ...هرچقدر دیر تر بیایی ، من بیشتر فرصت خودسازی خواهم داشت...
و ناگفته نماند ...آری! هر چقدر دیرتر بیایی، عاشقانت را انتظاری است در حد.....
نه! اگر عاشق باشم، دردش را نمی فهمم....مرا چه به عاشقی؟!
آن هم مولایم، صاحب الزمان...
نه ، نه ...
من لیاقتش را ندارم...
لیاقت میخواهد یدک کشیدن نام مولایت به اسم معشوق لحظه هایت...
لیاقت میخواهد ای مومن!
عاشقی، معرفت میخواهد...!
نه من که جهان از وجودم ابراز سرافکندگی میکند...