بچه ها من تقریبا هفت سال پیش ی دوستی داشتم همسایمون بود.دوسال ازمن کوچکتر بود ی خاهرهم داشت تقریبا پنج سال ازما کوچکتربود.خییییلی بدبودن توکوچه ب هیشکی محل نمیدادن .براهمین اهل محل ازاونا متنفرن .الکی ب دوست پسرش گفته بود ک من ( یعنی من)دوست پسردارم باهاش قرار میزارم.دوست پسرشم دوست داداشم بود ب داداشمم گفته بود.داداشم سراون کلی کتکم زد .بعد باهاش قطع رابطه کردم تاالان.بعد اون مزاحمای خونمون شروع شد .دختره شماره خونمونو پخش کرده بود هروز ی پسر زنگ میزد ب بابام فحش ناموسی میداد مگف من دوست پسر دخترتم😢😢من طفلی بخدا اونقد ساده بودم اهل دوست پسرنبودم بخدا.حتی شمارع همسایمونم پیدا کرده بود ب اوناهم مزاحم میشد مگف دختر همسایتون بامن دوسته ازمن شارژ مکشه وقتایی ک مامانش توکوچه بازنا میشینه دختره بمن زنگ میزنه(یبار مامانم باهمسایه توکوچه بودن.دختره زنگ زده حرفمو باورکنین الان مامانش کوچه اس خونه تنها شده بامن داره تلفنی محرفه )حتی بابا پرینت تلفنو گرف معلوم شد من زنگ نمیزنم.
خلاصع چنسال بامزاحم درگیربودیم.الان دختره ازدواج کرده رفته شهرستان.خاهرش بزرگ شدع جاشو گرفته ب همسایه ها متلک مندازه😐الان14سالشه خاهر کوچیکه.اونسری با مادرامون ودوتا از دوستام ک ازدواج کردن متاهلن جلودر نشسته بودیم ب یاد مجردی.دیدیم دختره از زیر در گوشی گزاشته داره فیلم میگیره .سرصدا کردیم دختره زود برداشت.ب مادرش گفتیم ولی زدن زیرش
الام یاد اون دختر ومزاحمتاش افتادم خابم پرید.ایشالا هرجایی بدبخت بشی منک نمبخشمت