2737
2734
عنوان

حرف هایى براى شما...

3924 بازدید | 5 پست
من امروز یه فیلم خیلى زیبا دیدم به نام فرشته سفید در مورد احساسات یه عده آدم مسن تو خونه سالمندان خیلى تحت تاثیر قرار گرفتم خیلى اشک ریختم...
فکر میکنم ما آدمها چه شوقی داریم برای صاحب بچه شدن اون رو در آغوش کشیدن...
زمانى مامان بابا هاى ما هم با همین عشق ما رو به دنیا آوردن با تمام وجود برا ما مایه گذشتن همین طور مامان بابا هاى اونا برا اونا... اون وقت فکر کنید اونا پیر میشن نا توان میشن گوشه خونه مییوفتند ما قدرشون رو نمیدونیم باهاشون بد رفتارى مى کنیم و حوصله نمى کنیم پاى حرف هاشون بشینیم بعضى هامون هم اونا رو میبریم خونه سالمندان رها مى کنیم به امید خدا... سال تا سال هم سر نمیزنیم...
فکرشو کنید بچه هایى که انقدر برا به دنیا اومدنشون شوق دارید دست آخر این معامله رو با شما بکنند غمگین نمى شین؟
...
چى میشه اگه باهاشون مهربون تر باشیم با حوصله تر باشیم بیشتر براشون وقت بذاریم اونا هم مثل نوزاد ها نا توان هستن و به عشق ما نیاز دارن...
سلام بچه ها. منم خیلی آدمای پیر و مسن رو دوست دارم و دلم میخواد همیشه کمکشون کنم. من پدر بزرگامو اصلا ندیدم. ولی مامان بزرگامو دیدم ولی الان خیلی ساله که فوت کردن. خیلی دوستشون داشتم. خیلی خیلی..........
خدا رحمتشون کنه.
ولی مامانم الان 55 سالشه و 6 ساله که سکته مغزی کرده طفلک. نه میتونه راه بره و نه درست صحبت کنه. زبونش سنگین شده. تازه اینم بگم که معلم پایه ابتدایی هم بوده که الان بازنشست شده. الان من یه پسره 8 ماهه دارم و خودم از مامانم مواظبت میکنم . تمام کارهاشو انجام میدم.
بعضیا میگن براش پرستار بگیرین . با اینکه خودش ماهی کلی حقوق میگیره و محتاج به کسی نسیت و بابام هم کنارشه ولی من میگم نه . هیچ وقت یه پرستار نمیتونه مثل دختره آدم دلسوز باشه. با اینکهواقعا بهم فشار میاد خیلی وقتا و ممکنه یکم بداخلاقی کنم ولی بعدش که بهش فکر میکنم گریم میگیره. میگم اگه خدای نکرده مامانمو یه روز نبینم دق میکنم. خیلی ناراحتم از اینکه یه روز از دستش بدم. الانم اشک تو چشامه. خدایا آخه چراااااااااا؟
من یه خواهرو یه برادرم دارم.
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مامانه من خیلی مهربون بود و هست مامان بزرگم ( مامانه بابام ) با ما زندگی میکرد و مامانم از دخترشم براش بهتر بود. حتی مامانم با هزینه خودش مادر بزرگمو فرستاد مکه. حج تمتع. خیلی خوبی در حقه همه میکرد. چند تا از خونواده های شاگرداش رو که تا مرز طلاق رفته بودن آشتی داد . ولی نمیدونم به کدوم گناه اینجوری شد؟
کسی که از صبح تا شب کارو تلاش میکرد . خریده خونه . کارهای ما. الان خیلی سخته که 6 سال اینقدر مظلوم بخواد بمونه خونه.
نمیدونم بشه یا نشه ولی اگه میشه براش دعا کنید که خداوند یه معجزه بکنه و مامانم پاشه سرپا که منم دیگه از ته دل طعم خوشبختی رو بچشم.
در ضمن از شوهرمم خیلی خیلی تشکر میکنم که توی این 3-4 سالی که با هم ازدواج کردیم همیشه همراهم بوده و توی بعضی کارهای مامانم کمکم کرده.
بچه ها التماس دعا. خدایا فقط یه معجزه. این چیزا به درگاهت هیچی نیست. پس این لطف رو از ما دریغ نکن.
ببخشید بچه ها خستتون کردم
دلتنگــــــــم .... دلتنگ آنچه که میتــــوانست باشد و حالا نیـســـــــــت....
2731
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز