میگفت با خواهرم صحبت کنه چون اطلاع داشت امکان حرف زدنش با مادرم وجود نداره
خب؛ خواهرم راضی نمیشد برای صحبت
نه تنها خودش؛ بلکه میخواست مانع من بشه برای ادامه ی رابطه ام
اما میدونست این کار رو نمیکنم
بعد از بحث فراوان؛ رضایت داد تا با فرید صحبت کنه....
یک شب؛ که قرار بود سینا هم بیاد فرید زنگ زد رو گوشی من
من هم مستقیم گوشی رو دادم به خواهرم و برای تفتیش اطراف از اتاق رفتم بیرون
صدای تلویزیون رو زیاد کردم تا صدا به گوش پدر و مادرم نرسه
گاهی هم میرفتم داخل اتاق تا شاهد صحبت هاشون باشم