بخدا خستم اونقد خسته ک دیگ میخوام خودکشی کنم
کاش پسرم نبود.کاش خدا بهم نمیداد
شاهد دعواهامون باشه اونم غصبی و جیغ جیغو بشه
کاش خدا نمیداد اگ میداد هم یکم اخلاق شوهرمو درس میکرد
بخدا اونقد پرم ک نگو خیلی منو کوچیک کرده اونقد کوچیکم کرذه
تو این س سال یه بار نشده احساس کنم شوهرمه یا خانمشم همش فک کردم بچشم
شاید ادم با بچشم اینطوری رفتار نکنه
صدام در میاد منو ب باد کتک میزنه
الهی بمیرم بچم اونقد ترسید ک نگو
بخاطر چی؟؟؟هه خنده داره اگ بگم ولی بخدا همنجوریه ک میگم فقط بهش گفتم امروز نهم ماهه
یهو داد زد ماهم توماشین بودیم
گفتم ادمی یه بارم شده قشنگ جوابمو بده مگه چی گفتم فوشایه بدی بهم میزد گفتم همه با زنشون طـوری میحرفن ادم مات میمونه توهم یکم ادم باش مثل اونا باش مگ چی گفتم داد میزنی شیشه ماشینتو میشکنی
ورداش گف مگ دختر فلانی هستی
یکی از بزرگا خاندانو گف
گفتم بابام چی کم داره چی برات کم گذاشتن
واقعا دیوونه شدم حتی پیش پسرمم نتونستم خودمو کنترل کنم صبر هم حدی داره دیگ زدم توسرم اونقد زدم ک چشام ورم کردن
نگین پاشو برو خونه بابات
من بدون پسرم میمیرم آقا الان پیش خودش منو مقصر میدونه مطمئنم بهم راه حل بدین
لطفــــا من کیسو ندارم دردامو بهش بگم
خیلی بی کــــس و تنهام
داغونم