بچه ها جندین سال پیش وقتی پیش دانشگاهی بودم یه دبیر داشتم ادبیات آقا این عاشق من بود خانوم بود حرف مال خیلی قبله هاا،خلاصه بگم منم از اون بجه درس خونای کنکور با همه هم سر لج و ب کسی رو نمیدادم،ی مدت چو افتاد همین دبیره رو من نظر داره واسه برادرش،من بیخیال شدم تحویل نگرفتم،نگو این حرف از تو دانش آموزا در اومده معلمه اصلا خبر نداره،خلاصه اخرای سال نزدیک کنکور دو روز مونده به کنکور معلمه زنگ زد ب من هر چی از دهنش در میومد گفت نگو دو بهم زنی شده ک من از دست بدم تمرکزمو واسه کنکور و از این بچه بازیا،بماند ک سختی کشیدم،اون برادره ی کافه داشته تو شهرمون ک من اصلا نمیدونم طرف اونه،با دوستم رفتیم کافه اونم من اولین بار بود میرفتم کافه اینقدر مثبت بودم😅همین دوستم رفت پشتم کلی حرف اینا من با منظور رفتم توطئه فقط،انواع مختلف،برادرش اینستامو پیدا کرده بود میومد دایرکت میداد و اینا منم عادی جوابشو میدادم ی مدت بخاطر دبیرم ک بعدش به دبیرم گفتم و بلاکش کردم،ی آقایی ام بود ک ترکیه درس میخوند من از ایشون مشاوره گرفتم اسم نویسی میکرد واسه دانشگاه ترکیه منم نزدیک کنکورم بوو شرایط رو پرسیدم از شانس بدم نگو این اقا دوست همین پسرست،نمیدونین چیا به سرم نیومد حرف حدیث😔
،خلاصه الان خیلی میگذره ازش ی مدته ذهنم مشغوله میگم نکنه این توطئه ها نزدیک عروسیمم پیش بیاد از سمت اینا بماند ک خیلی وقته با کسی از دوستام در رابطه نیستم هبج کس،الان نزدیکای عقدمه،بچه ها بیخودی میترسم حالا میگین چیزی بوده نمیگه به مکه و کربلا ای که رفتم قسم نبوده میترسم فقط