آخه مشکل این وسط شوهرمه خمون وقتی هم که بچه وش میرفت مدرسه تا این بچه از مدرسه میومد میگرفت بچش رو میبرد سرکار با خودش تا غروب تو مغازه حتی یکی دو روز در هفته میگفت نرو مدرسه میبردش مغازه واسه که پول کارگر نده الانم هر روز صبح تا شب این بچل رو میبره مغازه با خودش یکسره شوهرم کار رو خراب میکنه همش به فکر خودشه
طفل بچه از پدر شانس نیاورده این پدر فقط بلده زن عوض کنه و هیچ قدمی برای پسرش بر نمیداره و حتی پسرش رو دکتر نمیبره تف بهش
پول واسه زن گرفتن و زن طلاق دادن خرج میکنه واسه درمان جیگرگوشه ش نه!!
آره ولی چون سواد نداره بعضی کلمات سخت رو تلفظش رو قشنگ نمیدونه کج و کوله میگه مثلا به شناسنامه میگه سناشنامه یا به کبریت میگه کربیت ولی نظرشو میگه منتهی اعتماد به نفسش پایین هست چون تا میاد حرف بزنه و تو یه چیزی نظر بده شوهرم بهش میتوپه و فهش میده به بچش میگه تو گ و ه نخور لا شی ز ر نزن هر چی دهنش میاد به بچش میگه اون حرف تو دهنش خشک میشه شوهرم وقت نمیزاره واسه بچش تازه من و بچش هم با هم حرف میزنیم مثلا اگه شوهرم اخبار گوش بده به ما میگه خفه شین هیس
