حس خیلی بدی دارم واقعا
یه دوستی دارم دختر راحتیه با پسرا یا یکم تو حرف زدن رکه . دوستمه ینی نزدیکه بهم نسبت به بقیه ولی صمیمی نیستم
بهرحال تا حالا چیز بدی زیاد ازش ندیدم گرچه یکی دوبار حرفش ناراحتم کرده .
حالا این دوست من سه سال پیش با یه پسری دوست بود تقریبا مثل خودش بوده پسره اخرم خیانت کرد و کات کردن .
امروز صحبت از اون پسره شد و رابطه ی اونا بعد کسی ک من باهاش حرف میزدم برگشت گفت اره اون پسره بیشعوره (بی ملاحظه و اینا بود منظورش ) و کلا هرجا میره یه برچسب بیشعوری روشه همه میفهمن چجور ادمیه و کسی انتظاری نداره ازش اونوقت منه احمق اصلا یادم نیست چرا ولی برگشتم گفتم فلانی(دختره) هم همونجوریه حالا خیانت نمیکنه ولی در و تخته خوب باهم جور بودنو اینا . اصلا کاری ندارم به اینکه خب بی راه نگفتم همینجوریه دختره تا حدودی . ولی اصلا من چرا باید اون حرفو میزدم چرا چرا باید جلو یکی دیگه اونو تخریبش میکردم اخه.
الان انقد ناراحتم
نمیگم که بگید تو مریم مقدسی و اینا نه واقعااا منم خیلییی گناهان زیادی دارم ولی دوتا گناه انجام دادنش واقعا اذیتم میکنه چون هم عذاب وجدان خیلی شدید میگیرم و هم اینکه چند بار واقعا سزای کارمو دیدم یکیش همین غیبته یکیشم قضاوت کردن .
چند بار شده یکیو برای یکاریش قضاوت کردم و بعد مثلا دو سه سال یا چند ماه دقیقا تو همون موقعیت قرار گرفتم و خودم کار بدتری انجام دادم.
الانم خیلی ناراحتم هم عذاب وجدان شدید دارم هم میدونم یچیزی میبینم بخاطر کارم
خودمم نمیخوام برم ب اون دختره بگم غیبتتو کردم حلال کن
چیکار کنم الان؟
صدقه بذارم از طرف اون میشه؟