تازه ازدواج کردم از روز اولی که عقد کردیم تو گوشی همسرم چتاشو با دخترا دیدم گفت مال قبل بوده و....منم هیچی نگفتم چند بار دیدم دخترا بهش پیام دادن گفت من مقصر نیستمو اونا پیام دادن بمن چ بازم هیچ نگفتم امشب باز چتاشو که مال سه روز پیشه رو با مسول کلاس زبان دیدم اون بهش گفته بود چخبر داماد نشدی شوهر منم گفتع بود نه کسیو زیر سر داری ؟
نمیدونم چی بگم که اثر بدی روت نذاره، ولی این ادم به درد زندگی نمیخوره
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "
چکارکنم نمیتونم هم جدا شم چون هیچ پشتوانه ای ندارم تازه اگر جدا شم هم خانوادم داغون میشن
شما فعلا عقدی. با خانوادت درمیون بذار ببین به چه نتیجه ای میرسید. همه راهکارها رو امتحان کنین، از مشاوره خانواده کمک بگیرید، اگر درست شدنی نیست، جلو ضرر رو از هرجا بگیری منفعته. دور از جونتون الان جدا شید خانواده بیشتر اذیت میشن یا پنج سال دیگه و با یه بچه؟
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "