شاید نوع اشناییت یکم بد باشه
حالا من برعکس جرات نداشتم با ی پسری خوش و بش کنم . موقعیت کاریم و شرایطم هم جوری بود ک توی چشم بودم .قشنگ یادمه با سرپرست فنی دوصباح خندیدم زرتی دوهفته بعد حرف خاستگاری زد منم ج سربالادادم . ایندفعه مدیرو واسطه کرد . دیدم جدیه خیلی واسش اجازه دادم ، مامانش بیاد شرکت فقط . دیگ ب مامانش گفتم .
اینقد اینجوری داشتم نمیدونم چرا اینجور بود.
همین شوهر خودمم من باهاش درحد دوست معمولی بودم .یهو ابراز علاقه کرد