منم یه لحظه گفتم بگردم شاید دخترم قایم کرده باشه... دیدم تهه ساک قایمش کرده ولباس هارو همنحور که تا کردن دقیق ومرتب روش چیده... که وانمود کنه...
حالا اگه دخترم بود که اصلا به اون اتاق نزدیکم نشد...بلد نیست تا کنه یا بهم نریزه لباس های ساک و عروسک رو قایم کنه...(که اصلا یه بچه ۳ ساله محاله ونمیتونه...) من سریع عروسک رو پرت کردم یه گوشه... باز اومد تو اتاق خواهرشوهرمم آورد... بعد خواهرشوهرم دوباره گشت پشت بخاری(من از ساک درش اوردم وانداختم اونجا) پیداش کرد گفت دیبا انداخته اینجا...
شرارت رو از چهر ه جاریم دیدم تا اخر مهمونی خشم وبدجنسی رو در چهر هاش میدیدم...