پ ن :ما 3 ساله ازدواج کردیم...
پ ن 2:بخاطر این چته ک همسرم ماموریته...
داستان از این قراره :
داشتم راجب اینکه اگ ی روز خدایی نکرده کاری کنه (خیانت) ولی اسمشو نبردم خودش میدونی اگ این کارو کنه زندگیمون تمومه...
قبل ازدواجم باهاش طی کردم ک با خوب و بدت کم زیادت میسازم ولی این ی مورد نه
اگ 10 سالم بگذره 3 تا بچه ام داشته باشیم ولت میکنم میرم بچهارم میدم ب خودت ک روز خوش نبینی...
داشتم حرف میزدم ک یهو گف چی شده استرس گرفتم (آدمی ک کاری نمیکنه استرس میگیره عایا؟)
الان شات چتمون میزارم...