دوست صمیمی من پدرشوهرش شهید شده و همه توقع داشتند اسم بچه اش رو اسم پدرشوهرش بگذاره
هی غیرمستقیم هم توی مهمونی و این طرف و اون طرف میگفتن
مثلن توی یک مهمونی جلوی همه عمه شوهرش گفته بود خوش به حالتون اسم بچه تون مشخصه آخه اسم انتخاب کردن خیلی سخته
این کل اون مدت هیچی نگفت هر بار فقط لبخند زد
بعد به دنیا اومدن بچه شوهرش رفت شناسنامه که گرفت تازه اسمی که میخاست همه فهمیدن
میگه اول یکم همه جا خوردن ولی چون شناسنامه گرفته بوده دیگه کسی چیزی نگفت
مادرشوهرش هم نوه اولش بوده ذوق بچه داشته هیچی نگفته