[QUOTE=155918564]تجربه من میگه باید طرف شوهر باشی اونیکه تا آخر عمر باهاته[/QUO
سلام عزیزم خوبی
بالاخره بچه هاتو دیدی ازشوون خبری داری با شوهرت چکار کردی
خلاصه شوهرم کم کم با پدر مادرم اشتی کرد و مثلا برا بار اول ی وعده اومد خونمون بعد رفتیم خونه برادرش. بار دوم یکی دوروز موند. هر وقت میومد خونمون برادرم میزد بیرون از خونه تو اسنپ کار میکرد. اگ قبلا سالی سه چهار بار میومدم تنها سه چهار بارم با شوهرم میومدم ایندفعه فقط سه چهار بار با شوهرم اومدم خودم تنها نیومدم. وقتی دید داداشم میره تو اسنپ تا صبح صبحم میره خونه یکی میخوابه خیلی اذیت شد براش
وای این اتفاق واسه منم افتاده
دعوا شده بین برادرم و شوهرم
کتک کاری نکردن اما داداش بی شعورم خیلی فحش داد
الانم خیلی با هم سرسنگینیم
خلاصه سرتونو درد نیارم از بس من با صبوری تحمل میکردم و هیچی نمیگفام. دیدم ی روزاومدگفت ازسر کار چندنفرو میخوان استخدام کنن ب مامانت بگو فلانی یعنی داداشم مدارکشو بفرسته تا اسمشو بنویسم. گفتم‌من نمیگم خوشم نمیاد ازش. بعد ی ماه خودش ب مامانم گفت مدارکشو بفرستین ثبت نامش کنم. ثبت نامش کردو بردش سر کارو با هم اشتی کردنو الان فوق العاده خوبن با هم. داداشمم منو گرفت بغل اینقدگریه کردک نگو
به نظر من طرف حق و باید گرفت
منکه از بس بی متطقی دیدم از شوهر خواهرشوهرم
محلش نمی دم
چون همه از اول گفتن داماده
فکر می کنه حق داره هر کاری بکنه
خب الان خواهرشوهرم خودش ضربه می خوره نه بچه هاش دایی دارن نه خودش برادری
چون همیشه حق و به شوهرش داده
الانم گوش شیطون کر ی سال و خورده ایه ک اوکین با هم. من هم برادرمو دارم هم شوهرمو. بعدا م گفت خیلی خوشحالم زندگیتو خراب نکردی خیلی عاقلی کردی. بهش گفتم تو فکر میکنی من شوهرمو تنبیه نکردم خوبه با تو حرف نمیزدم ولی اونو با حرکاتم ازار میدادم از اینکه نمیومدم خونمون ازارش میدازم. بهش گفتم دیگه حرمت خواهر برادراتو نگه نمیدارم ازارش میدادم. الان دیگه گذشته‌ولی من هر کدومو ب نحو خودش تنبیه کردم.
خدا رو شکر ختم به خیر شد
ان شاالله همیشه خوب باشید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
