اگه درگیر میشدی مطمئنن خونین برمیگشتی خونه
نوجوون ها جوگیرن و احساساتی بعدا یادشون میاد خجالت میکشن میگن چرا اینجوری بودیم ولش کن
داداشش نبود گوه خورش بود زیاد حرص نخور
به هییییییییچ عنوان قبول نمیکنم قبل این با پسری بودم بعد سه ماه گفت بریم کارخونمو ببینی گفتم من نمیام گفت در این حد اعتماد نداری؟ گفتم بحث اعتماد نیست ولی من تنهایی کارخونت نمیام هیچی آقا مخ مارا زد برد هیچ اتفاقی هم نیوفتاد چون کارخونه کارگر توش بود کاری نکرد فقط من شالمو برداشتم و یه بوسم کرد وای چشمت روز بد نبینه دو هفته بعد گفتم نمیخامت گفت فیلمتو زمانی ک اومدی تو کارخونه پخش میکنم وای من بگو مثل چی ترسیده بودم با چه مصیبتی ردش،کردم نمیرفت ک
بعضیا کلا شعورشون نمیرسه 😐
منم اون روز پشت فرمون بودم
دوتا دختر و یه پسر جلوم بودن نمیشد رد شم عبن گاو بودن حالیشون نبود ماشین پشت سرشونه منم اروم میرفتم ک اینا بزنن کنار بعد دختره برگشت یه نگا ب من کرد با طعنه گف بیا برررررررو دیگه 😕سه تایی خندیدن
همچین افرادی تو نداشتن شعور ۷هیچ ب خر باختن
