ببین من بیست ماه اختلاف داستن
بزرگم هنوز حرف نمیزد
پوشک بود
شیشه میخورد
خوابش درست نبود
بعدم نمیشد بچه هارو ی لحظه تنها گذاشت
همش جیغداد گریه
اصلا صب بیدارمیشدم حتی صورتمو نمیرسیدم بشورم موهام و نمیرسیدم شونه کنم
از همون صب دور کارا بچه ها بودم
ی خرید نمیسد رفت ی بیرون یه حموم
شب تاصب برا کوچیکه بیدار بودم صب زودمبزرگه بیدار میشد
اینو میشستم اون کثیف میکرد او شیر میخواست او غذا جدا باید براش میذاشتم خیلیییییم پسر بزرگم بد غذا بود و بد خواب
خخلاصه
منم دست تنها بودم هیچکس و نداشتم سختم بود
الان بزرگم امسال کلاس اوله کوچیکه پیش دبستانی
دیگه خودشون کاراشونو میکنن ولی پرسروصدان همش در حال کشتی و ماشین بازی و فوتبال😂😂