2733
2734

من تو قلبم استنته....پارسال ایست قلبی شدم...از کرونا خیلی می ترسم..شوهرمم نه تو قرنطینه رعایت میکرد نه الان...شغلش آزاده ...چند تا از مشتریاش گرفتن....یه شب اومد گفت حسابدارم که تو اداره فلان کار میکنه تو قسمتشون چند نفر گرفتن اینم باید شنبه تست بده و زن و بچه اشم به من سپرده!!!من ترسیدم گفتم پس با تو هم در تماس بوده گفتم میرم خونه بابام تا جواب تست این بیاد....بعد از طرفی من کلا با این حسابدارش که دوستشم میشه مشکل داشتم از قبل صبحا تا ۳ اداره شاغله عصرا از ۵ میاد تا ۱۰ شب ...من تنهام..شغل شوهرم طوریه نهایت تا ۶ باز باشه..به خاطر این تا ۱۰ شب میشینه..گفتم اینو با یه نیرو که از صب بیاد جابه جا کن....بعد همین دوستش نشست زیر پاش که گاوداری بخر سود داره شوهرمم بدون مشورت با من خرید ....گفتم تو تا۱۰ شب سر کاری با این گاوداری دیگه شبم برو اونجا...یا من یا گاوداری و این دوستت(مشکل اخلاقی داره،اتاق خوابش رو پهن کرده وسط محیط کار که زنم فلان و چلانه و زن تو این کارا رو نمیکنه)....کلا رو شوهرم تاثیر منفی گزاشته بود...اومدم خونه بابام

بعد شوهرم شب بعد با دعوا زنگ زده بابام که دخترت رو طلاق میدم اگه نیاد خونه...منم گفتم نمیام تا این دوست فاسدت نره چون حرفاش رو روابط ماهم تاثیر گزاشته بود...بابام گفت بیا ببینم چی شده؟؟؟با توپ پر اومد و سر مامانم داد کشید که تقصیر تویه و فلان...منم گفتم نمیام..گاوداری و این دوستت رو حذف کن خسته شدم از صب تا ۱۰ شب تنهایی

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
2740

لطفا لایکم کنید بخونم

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه

دیگه فرداش همون دوستش بهم زنگ زد که باهام حرف بزنه منم گفت مساله شخصیه دخالت نکنید ...عادت کرده همه مسایل خصوصیمون رو به این میگه اینم ادعای عقل و فهمش میشه و دخالت میکنه...میخاد بیام خونه بابات باهاش صحبت کنم شما اشتباه میکنی؟؟؟!!!(پارسال همون موقع که من بیمارستان و درگیر قلبم بودم باعث شد شوهرم یه زن صیغه کنه...عادی نشون میده)

دیگه فرداش همون دوستش بهم زنگ زد که باهام حرف بزنه منم گفت مساله شخصیه دخالت نکنید ...عادت کرده همه ...

یا خدااا ایندمورد صیغه تو کتم نمیره شما تو اون حال ایشون پی عشق و حال.. چطوری فهمیدی؟؟ 

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687