همدم های من ... 🖤❤🖤

ايشالا برميگرده برا منم دعا كن سرش بخوره به سنگ برگرده

واقعا غير از زجر كشيدن و درد هيچي نداره 

سلام دوست عزیز..

اینا رو کاملا دوستانه و دور از هر گونه دلخوری حرف میزنم حتی برای خودم و همه.. نه با فاز عاشقی و تم غیر مذهبی..طرف هیچکس رو هم نمی گیرم. همین اول بگم! 🌸
گفتید که نشین واسه خط قرمز خدا دعا کنی..
برام سواله..ادم وقتی کسی رو بخواد و دلش گیر کنه..از خدا نخواد ، از کی بخواد پس؟ !
بنظرم یه حس دوست داشتن واقعیِ از ته دل خیلی پاکه..دوست داشتن یک حس غریزی هست. خدا داده..اینکه دیگران دوست داشته باشیم و خواسته عاشق بودن رو تجربه کنیم وگرنه میدونید که ما هم هیچوقت بوجود نمی اومدیم. ما خودمون بخدا عشق میورزیم، گاهی از این حس ناب به آفریده هاش هم داریم. فقط اندازه اش رو گم میکنیم و آدما توشون گم میشند.. وقتی زیاد میشیم، زیادی میشیم. همین
وگرنه خدا خودش عشق رو برامون تعیین میکرد کیا رو..چیا رو..
مگه مهر یه نفر به دلت بیافته دست خودته؟ اینکه دعا و نفساتو با کسی نصف کنی، خیلی قشنگه..
شما اصلا تو تصورتون یا اون تهِ تهِ دلتون که خاک خورده، به کسی فکر نکردید؟ بابا آدمیم بخدا..
یکی امضاش رو تو قلبش مینویسه، یکی همین جا..طلب عشق روزافزون تو چارچوب شرعی از خدا مگه گناهه؟!
دعا کردن و با خدا راز و نیاز کردن که مذهبی، غیر مذهبی نداره..ما هممون از یه خاک آفریده شدیم و قراره به همون خاک برگردیم.
اونطورکه ما ادما برای هم حساب کتاب میزنیم، خدا برامون نمیزنه..ما هم خوندیم که همه تو تنهایی و سختی، به خدا پناه میبرند. پس عادیه بیاییم وقتی از عشق درد میکشیم، از خدا کمک بخواییم.
از کجا میدونیم همین جدایی جواب خدا نباشه؟!
(چه بسا چیزی را دوست دارید اما برای شما بد است )
فقط این عشقِ لامصب هست که مانع میشه فکر کنیم که خدا خیر و صلاح ما رو میخواد و جوابی نمیگیریم.

وقتی بنده ی خدا میخواد زن بگیره، این بنده ی خدا نیست؟ این دختر خانومم میخواد بره خونه ی بخت..خانواده ی ایشون هم آرزوی خوشبختی برای دخترشون دارند.
بعد خدا دوست پنهانی رو نهی کرده ولی به اون آقا هم عقل داده..وقتی خودشون رابطه دوستی رو برای این خانوم نمی پسندند، هرگز نباید بیان همون نوع! ارتباط رو با این خانوم از اول سر بگیرند مخصوصا وقتی هیچگونه تعهد(قانونی) ندادند اما براشون مهم باشه..پس چشم بسته جلو نیومدند و رفاقت براشون مهم نبود که نگران بودنِ اعتماد باشیم.

اما..گفتید پسرا دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده اند. (از اینجا دور..کلی میگم) خیلی اشتباه میکنند که میخوان..مگه ما دل نداریم؟ وقتی آره شد، هر وقت دلش خواست اقامون یاد هندستون کنه..ایشون اومدند دست دختر ما رو گرفتند و بهشون اعتماد دادند تا یه حس کاملا متفاوت تجربه کنند. مگه زهرا تنهایی تجربه کرده که اخرش تنهایی باهاش کنار بیاد یا ما جرات اینو داشته باشیم سرش بکوبیم؟!..مگه ما دخترا درختیم که آخرش از شاخ و برگمون بزنند و دم نزنیم. و آخر بگند برای رشدش لازم هست..سیییس هیچیت نمیشه و لب رو جیگر بذار. آبرو برات مهمه..
بابا ما وقتی دل میدیم یعنی کمال و تمام میدیم. شما بیا ببین زهرا چیا براش کرده که آدم واسه شوهرش نمیکنه..
پس همه چی به افتاب ندیدگی نیست..نگهداشتن یه خونه، یه زندگی عاشقانه، یه عشق، یه مرد، تربیت فرزند و چرخوندن کارای روزمره فقط به آفتاب مهتاب نبودن نیست..مخصوصا امروزه(بیا ببین، مغزِ آدم سوت میکشه)...ما وقتی به قلب و خونه ی کسی قدم برمیداریم، فقط چراغ خونش نمیشیم..ما قراره همه جوره کنارش باشیم و تکیه گاهش نه برای یک روز.. بلکه برای همیشه. پس این معیار فقط کافی نیست .
(#اگر آقایی میخونه ، بدونه اینو..)
(#فقط ما گاهی فراموش میکنیم خودمونم خانومیم..
وقتی بیاییم درباره ی همجنس مون اینطوری راحت حرف بزنیم، دیگه نباید حقوق زن رو از آقایون انتظار داشته باشیم )

زندگی و ازدواج فقط محدود به رابطه جنسی نمیشه که اولین بودن فقط مهم باشه..وگرنه با حیوانات فرقی نداشتیم. میدونید یه حرف زیبا هست که میگه میدونید چرا این همه طلاق زیاد شده؟!چونکه معیار اولمون ظاهر و مادیات(رابطه ی جنسی) هست و هنگامیکه زیر یک سقف میری، بعد ۶ ماه رفتار و اخلاق مهم ترین میشه..میخوام بگم ببینید چقدر الویت تعیین کردن مهمه..یه اشتباه چقدر بهای سنگینی پیدا میکنه..
اون آقا هم شاید امتحان الهی شون رو میدند..ما خبر داریم؟! همه تو روزای خوش عاشقند ،مهم سختی هاست..باید گاهی با حقایق امتحان بشی تا اینکه واقعی بودنِ عشقت رو بسنجی..
میدونید برخی رفتن ها، برگشتن همیشگی به گذشته هست..اون اقا میتونند با دختر افتاب مهتاب ندیده ازدواج کنند ولی میتونند اینطوری از عشق آب بشند؟میتونند از ته دل بگند دوسِت دارم؟میتونند تو چشمای کسی، زهرا رو نیبنند؟! درسته اعتمادشون خراش پیدا کرده ولی همه ارزش یبار بخشیده شدن دارند..وقتی زهرا اینطور رها میشه، این رابطه چه فرقی با رابطه قبل میتونه داشته باشه؟! فقط بخاطر اینکه برچسب عاشقی زدن، مهم ترش میکنه؟!
و اینکه اگه زهرا به حقوق خودش واقف نبود و از انتظارات خودش کم کرده ، دلیل نمیشه به ایشون بی احترامی بشه. باید به ایشون کمک کرد و دونست که کم کاری در عشق و رها کردن نشونه ی پیروزی نیست بلکه باخته..بیصدا رها کردن گاهی یه نفر رو پیر میکنه..موهاشو سفید میکنه..نفسش رو در حلقش آتیش میزنه..
امای آخر..
حرف شما زمانی فقط میتونه درباره آقایون صحت داشته باشه که خودشون آفتاب مهتاب ندیده باشند. وگرنه این نوع ارتباط دوستانه رو انتخاب نمیکردند.
بالاخره برای این دختر خانومم اعتماد جهت تشکیل خانواده لازمه..نمیشه هر جا آره شد ، رفتن این همه راحت باشه. رفتن باید خداحافظی داشته باشه.عشق چندین ساله حرمت داره(هر چند برام سواله)
(اوایل فقط قربون صدقه هست ولی ببین یدونه خدافظی و تشکر واسه تموم زحمات نمیکنیم. ادم از مهمونی هم میاد  یه خداحافظی میکنه، حداقل سرش رو تکون میده)

در کنار همه ی اینا باید حق مطلب رو ادا کرد و با شما در خیلی از زمینه ها موافقم..در راستای صحبت های شما باید اضافه کنم نمیشه رو اشتباهات زهرا🥴 و عشق بی حد و مرزش و رفاقت همچنانِ آقا رضا و توصیه های باارزش خداوند چشم بست و انکار کرد. از اینکه معنویات رو پررنگ کردید، بسیار ممنون هستیم. در کل نمیشه قضاوت کرد چون از اونطرف خبر نداریم و اینا عشق رو دوتایی لقمه گرفتند و خوردند. شاید ما هم بودیم، به سنگ میخوردیم یا لقمه تو گلومون گیر میکرد.
اصلا میدونید میگند عشق وجود نداره..چون یک سوتفاهمه..وقتی چشمات باز میشه و قراره قبول کنی، عشقت بیرنگ میشه..ببینید مثلا اینجا..انگار نه تجربه شده ، نه زندگی شده..فقط بذار دل بی آبروت جیغ بزنه.
فکر کنم برای همین میگند تنها عشق واقعی برای خداست..چون در همه حال دوستمون داره..
اما قربون خدا هم برم..کاش آدمای درست اول مقابل هم قرار میداد و بعد ازدواج سنتی میکردند. اخه میدونید اطرافم ازدواج چندین ساله و در ظاهر خوشبخت دارند ولی از خانومه میپرسی، همسرت رو دوست داری؟!میگه خودش رو هم صدا بزنی، بروش میگم اصلا نه..یا از مهمونی رفتن ، انگار به زندانشون برمیگردونند. با این محدویت جامعه و فرمایش خدا، بنظرتون با دیدن اینا، میشه دل بست و  از این راه اقدام کرد؟!:(((

فقط یه نکته رو خواهرانه عرض کنم..لطفا همیشه صادق بمونید، این نشونه ی اعتماد بنفس شماست ولی خواهشا درجه تندیِ نظرات تون یه ذره بیارید پایین.. زهرای ما دوران سختی رو پشت سر میگذارند، نفرت و عشق و دلگیری و دلتنگی رو یجا تجربه میکنند اونم تو خلوت خودشون و بالشت های اشکی..
زندگی به اندازه کافی نمک میپاشه رو دلمون،برخی زخم ها همیشه باز هستند، پس ما دیگه زخم زبون هم نباشیم. اینو حتی برای خودمم گفتم و تا فراموش نکنم..نمیگم براش الکی آرزوی خوشبختی و وصال یار کنیم چون در این شرایط مثل یک ف*حش میمونه تا همدلی..فقط همدردی کنیم کافیه و بقیه رو بخدا بسپریم. چون ما یه نظر مینویسیم و رد میشیم ولی این دختر میره باهاش زندگی میکنه و کلی فکر و خیال میکنه..کلی چرا از خدا سوال داره ، ما بیشتر غرقش نکنیم.

و آخر..از اینکه فرصت اینو فراهم کردید حرفامو گفته باشم، صمیمانه ازتون ممنونم..
براتون از ته دل میخوام لبخند رو لبتون باشه و ساز دلتون همیشه کوک باشه..🤍
امیدوارم روزی شما هم عاشق واقعی باشید و با رسیدن، به پیشونی تقدیر بوسه بزنید..همین :)

زهرا#   ..روزی دوباره پروانه میشی..🌬
خزان# 🍂🍁🍃

#🤍

کمتر شعر بنویس ....مگه من چی گفتم  که میگی به حقوق هم جنس خودتو پایمال نکن...من حقیقت جامعه رو بهش گفتم...مردا تنوع طلبن واین حقیقت ذاتشونه.. تا اخر عمرشون عاشق یه نفر نمیمونن مخصوصا کسی که بهش اعتماد ندارن...اصلا ممکنه شماره دوس دخترشو بین دوستای دیگه اش پخش کنه....عشقی که غیرت توش نباشه عشق نیس حماقته....عشق اگه واقعی باشه الکی کش پیدا نمیکنه...این آقا اگه عاشق واقعی بود بعد ازیه سال آشنایی با دسته وگل وشیرینی میومد خواستگاری این خانم...هرچند گفتند شش ماهم کافیه...مگه من گفتم زندگی فقط مسائل جنسیه...داشتم از اعتماد حرف میزدم....اعتماد که نباشه عشق معنایی نداره....همینجا یه خانم نوزده ساله تازه عروس....وقتی دید شوهرش با دوست صمیمیش روابط صمیمانه برقرار کرده ودر واقع باهم دوستن وبا هم قرار میزارن وبه قول خود تازه عروسمون با یه نی مشترک دارن آبمیوه میخورن عشق وعاشقی فراموش کرد وگفت دیگ دوس ندارم با همچین آدمی زندگی کنم....همونجا زنگ زد به پدر ومادرش که بیان دنبالش...چه خونی به جیگرش شد...عشق وعاشقی فراموشش شد با این که واقعا شوهرشو دوس داشت ولی وقتی دیوار اعتمادش فرو ریخت حاضر نشد در ودیوار خونشو تحمل کنه...دیگه قربون صدقه وعشقم وفداتشم شوهرش گوش نکرد دست گذاشت روی گوشش که نشنوه..این که یه خانم خودشو بزاره تو طبق اخلاص به بقیه هدیه بده فقط هرزگی ورواج میده وبس....خیانت وبی اعتمادی زیاد میکنه وبس...نه خیر ما بعضی وقتا خودمون عشق تعارف میکنیم وبا اینکه میدونیم آخرش چی میشه....اون طرفم عاشق نیست..شاید محض سر گرمی.

.ماجراجویی یا هرچیزی به جزعشق تعارف مارو قبول میکنه......وبعدش وقتی ماجراجوییش تموم شد میراره میره....حرف عاشقانع زدن هر ننه قمری بلد ه الکی خام کنه...مهمه عمله...مهم اعتماده..عشقی باهم لقمه گرفته بشه به جاهای خوب ختم میشه...عشقی کع اعتماد توش باشه به جاهای خوب خنم میشه....نه به اشک واه و حسرت.

بهت پیشنهاد میکنم تاپیک تارا رو بخونی...تا بفهمی عشق تعارف زدن یه خانم تا چه حد میتونه بیچاره کنه آدمارو دل بشکنه....دوست صمیمیش با شوهرش باهم دوست شدن....وباهم قرار مدار میزارن...زن ومرد مثه آتیش وپنبه ان..

وقتی خدا میگع این خانه از پای بست ویران است سمتش نرو ....خرابه خراب میشه روسرت...تو به حرف خدا گوش نمیدی میری میشنی تو این خونه...دیگه نباید انتظار داشته باشی خراب نشه روسرت...یا بشینی دعا کنی که خراب نشه....وقتیم خراب شد نباید خدارومقصر ببینی....

به اندازه کافی صاحب تایپیک من نفرین کرد وبرام آرزوی دلشکستگی کردن...فقط به جرم اینه که حقیقت بهش گفتم...فقط برا اینکه مثل بقیه ننشستم باهاش گریه کنم...مثه تو اسمش گذاشت زخم زبون...فقط براش مثل بقیه رابطه گناه آلود لمسهای عاشقانه الکی وحرفای عاشقانه الکی تر....وارزو نکردم...ولی ارزومیکنم داش رضات برگرده وبه این رابطه عاشقانه بلاتکلیف ادامه بده...

سلام.روزت بخیر..🌸🌱

ادبی نوشتن و هجومی حرف نزدن که شعر نویسی نیست..مهارت میخواد مثل با ادب و احترام حرف زدن..
 من برات ۵ تا نوشتم و جواب تک تک جملاتت رو دادم،کاش عجله نمیکردی. بعد من خیانت کردم که همچین باهام تند حرف میزنی؟یه ذره اروم..من که گفتم طرف نمیگیرم، چرا از کوبنده حرف زدن خوشت میاد. یدونه سلام میدادی اول صبح..ولی نسبت به قبل خیلی خوب شدی و تعدیل کردی..آفرین ✋🌱(کاملا جدی و دوستانه گفتم)

ببین بازم خودت تکرار میکنی و منم قبلا گفتم. ما فقط میاییم از حقایق مردا حرف میزنیم، چقدر درست بودن و تصحیح کردنش حرف میزنیم؟! چقدر ما خانوما بخودمون باور داریم و میتونیم اشتباهات آقایون رو بگیم؟!چقدر ما مصمم هستیم که آقایون یه نگاه به خودشون کنند و ببین واقعا اشتباه دارند؟! اما هیچکدوم..طوری پسر بچه رو بار میاریم که تو مردی واسه خودت..همچین پر و بال میدیم بهش که دختر رو جنس دوم براش میدونیم. میگیم هر چیزی بگی راست هست چون تو مردی..تو قدرت طلبی و غیرت داری.
وقتی بقول تو یه مرد بیاد شماره دوست دخترش رو بین همه پخش کنه یا بعد ازدواج ، خیانت کنه..این اسمش غیرت و مرد هست؟! مگه ما مسئول بی غیرت بودن یک مردیم؟! کسی که نمیتونه متعهد باشه، نباید قول تعهد بده و عاشقی کنه..
بعد حقیقت تنوع طلبی برای مرد خوشبختی نمیاره که این همه ازش یاد کنیم. اگر یه مردی که قدر اعتماد و دوست داشتن بی چون و چرای خانومش رو ندونه، لایق خوشبختی هم نیست. میره با یکی مثل خودش(همون قضیه تارا) اشنا میشه چون همسرش براش زیاده و هر روز به از دست دادن خیره میشه..اون خانومی که بعدم میاد، میتونه چقدر فرد سالمی باشه؟چقدر میتونه قابل اعتماد باشه؟! اصلا میتونه برای بچش، از گذشته و آشنایی بگه؟! وجدان و دل داره که اسمش عاشق باشه؟
پس همچین هم جای دفاع کردن نداره..تارا هم اگه باشه دیگه ناراحت نمیشه چون نشون میده لیاقتش خیلی زیاده..قدر این خانوم بعد چندین سال مشخص میشه.

بعد میدونید..اینجا ۹۰ درصد تاپیک ها منفی هست و پس درست نیست که فقط اینارو مثال بزنیم.چونکه کسی هم خوشبخته نمیاد تاپیک بزنه. چیزی هست که قبول کردنش سخته چون رسم کردیم. اینهکه یه خانوم نباید بگه عاشقت شدم!
وقتی یه خانوم ترس اینو داشته باشه که نگم تا همسرم رها نکنه، چقدر خوبه؟! اتفاقا خیلی خوبه یکی همون اول بگه و  رها بشه تا نیمه ی راه..
اتفاقا خداروشکر اینجا نیومد خواستگاری زهرا..اگه میفهمید بازم روزی دیر یا زود میرفت ولی جلوی همه..من جای زهرا باشم شکر میکنم که با یه بچه تو بغلم طلاق نگرفتم.
 من خیلی جاها گفتم باهات موافقم و گفتم چقدر اعتماد مهمه،اگه بخواد میاد قانونی میکنه ،زهرا هم اشتباه داره، فرمایش خدا درسته..
پس نگو شعر ننویس چون درواقع داری گفته های خودتو نقض میکنی.
اما گفتم آفتاب مهتاب ندیدن دختر، فقط برای زندگی مشترک کافی نیست وگرنه دلایل بسیاری از طلاق ها این نبود که همسرم نمیتونه خواسته ها و علایق منو ارضا کنه و زندگی ایده آل منو بسازه و مادر خوبی برای بچه هام باشه. اره نمیشه گفته ی خدا رو رد کرد، ولی براتون ازدواج سنتی رو مثال زدم که آدم از ازدواج میترسه..اینو کجای دلمون بگذاریم.
اما میدونید ما بیشتر از طرف یه آقا اعتماد رو بررسی میکنیم. ببینید یه نفر اگه عاشق بشه هر کاری میکنه تا اون شخص رو نگه داره حتی اگه دلشکستن باشه (پس وجدان و خدا هم کمرنگ میشه). اگر ما هم جای زهرا بودیم و نگران از دست دادنش بودیم، به احتمال بالا برای نگه داشتنش، از معیار و قانون های خودمون میزدیم.