خیانت همسر

اولش جریلن رو بهشون نگفتم

ولی بعد مجدد ی اتفاقی افتاد ک من بازم بهش شک کردم و این بار واقعا شکم بیجا بود ولی خب اونقدر ذهنیتم نسبت بهش منفی بود ک با ی جرقه منفجر شدم و خواهر و مادرش رو در جریان گذاشتم و موضوع س ک س چت رو هم بهشون گفتم و اونا هم کاملا طرف منو گرفتن

طوریکه حتی خواهزش چن ماهی باهاش قهر بود

البته من دوران عقد و حتی بعد عروسی خیلی با خواهر و مادرش مشکل داشتم

ولی خداروشکر تو این مورد شانس باهام یار بود

ما تقریبا ۳ ماه اختلاف سنی داریم

ببین عزیزم با این توضیحات که دادی بنظر من باید سعی کنی هر چه زودتر روی افکار خودت و بهبود رابطه ت با همسرت خیلی بیشتر وقت بذاری و ب هیچ وجه اجازه ورود فکر منفی رو ب ذهنت ندی

کاری ک من دیر انجامش دادم

کنکاش و غر زدن و سین جیم کردن همسرت رو هم کلا بیخیال شو ک مردا متنفرن از این رفتارا و باعث دلسردی شون میشه

ببین عزیزم مردا خیلی بچه ان و زود گول میخورن

چ بهتر ک خودمون از بچگی شون سواستفاده کنیم و گولشون بزنیم و این فرصت رو ب دیگری ندیم

اوایل که اصن انکار میکردم بعد باکمک مشاورم قبول کردم که همچین اتفاقی برا زندگیم افتاده،اشتباهی که کردم این بود همه جا افشا کردم و الان که بخاطر بچم و اینکه دوسش دارم  دلم میخاد برگردیم ولی پای دخالت اطرافیان باز شده و یکم سخته.

مهریه مم اجرا گذاشتم‌.

اگه مطمئن بودی ک داره خیانت میکنه و براساس حدس و گمان و حس زنانگی نبود و درواقع مدرک معتبر داشتی ازش اون وقت بشین قاطع باهاش حرف بزن و دلیل کارش رو بپرس و سنگاتو باهاش وابکن.فقط حواست باشه بدون هیچ گونه هوچی گری ک متاسفانه من خودم هم داشتم 

منم همینطور...بس که دوسش داشتم سواستفاده میکرد از  زودباوریم هرچی میگفت باور میکردم...امااین یه کمبودشخصیتیه که حلش دارم میکنم

اتفاقا کار خوبی کردی

حالا هم سعی کن توجه خانواده شوهرت رو جلب کنی

خدایی نکرده اگر خیانتش بهت ثابت شد خیلی ب کارت میاد

بله ممنون از همدردیت...یه سال اینقد باهاش دعوامیکردم اینقد دوگانه شده بودم گیر کرده بودم تو دوراهیه عشق و تنفر...یه وضعی الانم فک کنم برگردیم همین باشم اما کنترل شده بکمک مشاور