
با من تشنه لب ای مشک وفاداری کن
دل اهل حرم اینجاست تو دلداری کن
همره آب درونت به زمین می ریزد
آبرویم به بر یار خریداری کن
خواهم آبی ببرم بهر گلویی کوچک
آه ای مشک زمین خورده مرا یاری کن
یاد لب های حسین آب نخوردم هرگز
یاد مظلومی او باش تو غمخواری کن
دستم از بازوی من قطع شد و با دندان
سوی خیمه برمت یاری بیماری کن
من علمدار سپاهم به زمین افتادم
بهر یاری تنم خیز و علمداری کن
آبرویم به بر فاطمه رفت از خجلت
با من تشنه لب ای مشک وفاداری کن...