چالش🌹
چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی
غزل ها گفته ام با خون دل اما نمیخوانی
نگاهم خیره ی چشمت ولی صد حیف تصویرست
تو در تصویر هم انگار، از این عاشق گریزانی
نفس پشت نفس، نامت پشت هم آید
دلم پر شد ز نام تو تو در یادم فراوانی
به سر دارم سودایت به شیدایی شدم مشهور
هوایم دائما ابری، دیدگان دریای طوفانی
برو ای جان نمیگویم بمان جانان
که دانم عاقبت آیی و گویی از رفتن پشیمانی
هانا