2777
2789
عنوان

«شعر٩»

| مشاهده متن کامل بحث + 69109 بازدید | 13597 پست

شبی خواهد رسید از راه

که می‌تابد به حیرت ماه

می‌لرزد به غربت برگ

می پوید پریشان، باد

فضا در ابری از اندوه

درختان سر به روی شانه‌های هم

غبارآلود و غمگین

راز واری را به گوش یکدگر

آهسته می گویند

دری را بی‌امان در کوچه‌های دور می کوبند

چراغ خانه‌ای خاموش

درها بسته

هیچ آهنگ پایی نیست

کنار پنجره، نوری، نوایی نیست ...

هراسان سر به ایوان می‌کشاند بید

به جز امواج تاریکی چه خواهد دید؟

مگر امشب، کسی با آسمان، با برگ، با مهتاب

دیداری نخواهد داشت؟

به این مرغی که کوکومی زند تنها

مگر امشب کسی پاسخ نخواهد داد؟

مگر امشب دلی در ماتم مردم نخواهد سوخت

مگر آن طبع شورانگیز، خورشیدی نخواهد زاد؟

کسی اینگونه خاموشی ندارد یاد...

شگفت انگیز نجوایی است!

در و دیوار

به دنبال کسی انگار

می گردند و می‌پرسند:

از همسایه، از کوچه

درخت از ماه

ماه از برگ

برگ از باد!

👤فریدون مشیری

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر

خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا

گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات

ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر

سینه گو شعله آتشکده فارس بکش

دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است

دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی

مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر

روز مرگم نفسی وعده دیدار بده

وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر

دوش می‌گفت به مژگان درازت بکشم

یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر

حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار

برو از درگهش این ناله و فریاد ببر


👤حافظ

دلخوش باش

به باریکه‌‌ی نوری که از بین چین های پرده،

روی تخت تابیده

به کتاب نیمه‌کاره‌ی روی میز...

به داغی فنجانت در هوای سرد

دلخوش باش؛

به دو صندلی که هنوز روبه‌رو‌ی هم‌اند

به تنظیم کردن زنگ ساعت برای صبح فردا..

به دفترچه‌ی کوچکی

که رویاهایت را نگه‌میدارد!

که معنیِ همین ریزریز های ساده

شاید

‘زندگی ادامه دارد’ باشد .


👤مژده خردمندان

@narngk  

تا می نشینم در غروب چشمهایت

حس می کنم معنای خوب چشمهایت

 

دیریست شهر خاطرات کهنه من

گردیده مدفون رسوب چشمهایت

 

وقتی که سر بر شانه هایم می گذاری

گل می کند احساس خوب چشمهایت

 

تسلیم چشمت می شوم با اینکه ای خوب

خوردم هزاران بار چوب چشمهایت

 

مرطوب کرده بیت بیت این غزل را

شرجی ترین شعر جنوب چشمهایت

@narngk     تا می نشینم در غروب چشمهایت حس می کنم معنای خوب چشمهایت &nbs ...

دیونه میکنی منو

         اگه گل بودم حالا شبو روز خارم بدون تو بدون تو    جمادی الاول خاص جذاب    😎طُ” ♥️ قَشَنگ تَرین تیترِ زِندِگےِ مَنی ♥️میگن اگه دیدی خدا همه ی در و پنجره هارو بسته گلایه نکن شاید اون بیرون باد و طوفان سختی باشه.و خدا هیچوقت بد بنده هاشو نمیخواد .پس امیدت به خدا باشه❤پسرم❤نا رفیقا از زندگیم حذف میشن 💜💯☝️My Love Is💞 Mehri💞

❣این متنو باید با آب طلا نوشت 


در مسجد و در کعبه به دنبال خداییم

از حس خدا در دلمان دور و جداییم


هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است...!!

دقت بکنی نور خدا داخل خانه است


در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟

اول تو ببین قلب کسی را نشکستی؟


اینگونه چرا در پی اثبات خداییم؟

همسایه ی ما گشنه و ما سیر بخوابیم


در خلقت ما راز و معمای خدا چیست؟

انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟


برخیز و کمی کعبه ی آمال خودت باش

چنگی به نقابت بزن و مال خودت باش


شاید که بتی در وسط ذهن من و توست

باید بت خود ، با نم باران خدا شست


گویی که خدا در بدن و در تنمان هست

نزدیکتر از خون و رگ گردنمان هست


در پیله ی پروانه مگر دست خدا نیست؟

پیدایش پروانه بگو معجزه کیست؟


باید که در آیینه کمی هم به خود آییم

ما جلوه ای از خلقت زیبای خداییم


هر کس که دلش آینه شد فاقد لکه

در قلب خودش کرده بنا کعبه و مکه..

الهی و ربی من لی غیرک
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

شب آرزو هاست

moondiva | 23 ثانیه پیش

تست پاپ اسمیر

elaahee85 | 23 ثانیه پیش
2791
2779
2792