2737
2739

اسم بختک شنیدین؟ حالا نمیدونم واقعا چیزیه یا بخاطر غذای خاصیه، خیلی بده تالا هم روی من هم روی بابام افتاده کلا بدنم قفل میشه فقط چشام بازه حتی نمیتونم صدای کسی بزنم. خیلی ترسناکه هربار اینجوری میشم بعدش با گریه همه رو بیدار میکنم

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

56سالم بود شبا که میخوابیدم یکی با لباس سفید و موهای دراز سیاه تا کمر که به خاطر موهاش صورتش معلوم نبود میومد تو اتاق یکم نگاه میکرد بعد انگشت میکشید به پشتم انقد میترسیدم که نگو. یه دفه دیگه حدود 14 سالم بود خواهرم کوچیک بود نصفه شب بیدار شد بردمش همین که درو باز کردم یکی از دستشویی اومد بیرون دستشو شست منم خوابالو بودم فک کردم خواهرمه بردمش تا وسط هال یه دفعه به خودم اومدم یادم اومد خواهرم تو دَستشویییه

 همونجا نزدیک بود سکته بزنم فوری بشتم خواهرمو بزور از دستشویی کشیدم بیرون رفتم تو جام

به غمگین ترین حالت ممکن شادم🥀
اسم بختک شنیدین؟ حالا نمیدونم واقعا چیزیه یا بخاطر غذای خاصیه، خیلی بده تالا هم روی من هم روی بابام ...

اره واسه منم جن بارافتاده خیلییم سیریش بده سنگین شت😒😥

یـک نـفـر حـال دلـش خـوب نـیـسـت❤مـیـشـودبـرای دلـش اَمَـن یُـجـیـبُ بـخوانـیـد؟
2740
دیدیش؟چه شکلیه؟چیکار کردی؟

بله سر تا پا سفید بود و فقط دو تا چشم سیاه گرد داشت اومد نشست کنارم برقا خاموش بود نور مهتاب تو اتاق بود 

بعضیا خودشونو چنان میگیرن فکر میکنن چخبره خواهر من چاه دسشویی ما هم گاهی وقتا میگیره 😐گفتم بدونی 🤚😐

من دوبار از این موارد داشتم منتها خودم باور نکردم هنوز میگم شاید توهمی چیزی بوده

یکیش این بود که من داشتم برای مدرسه پاور پوینت درست میکردم و داشتم تایپ میکردم متنو، همه خواب بودن خونه هم ساکت ساکت بود یدفه یکی از پشت سرم دقیقا اسممو صدا زد که کاملا واضح بود یعنی من دروغ نگم یک متر پریدم هوااااا !

دومیشم من خواب بودم الان یادم میاد تنم مور مور میشه چون خیلی خفن بود، من تختم روبروی کمدمه ، اونشب که خوابیدم در کمدم نصفه باز بود ، نصفه شب یکهو از خواب میپرم چشام اندازه ی نعلبکی میشه سرمو برمیگردونم سمت کمد و همینجوری با دهن باز به توی کمد زل میزنم و انگار تو گوشم صداهای پچ پچ میومد و منم مستقیم نگاه میکردم و گوش میکردم و هیچ حرکتی انجام نمیدادم یعنی میدونی چجوری قشنگ تو این فیلما نشون میده طرف تسخیر میشه یه نیروی شیطانیو حس میکردم که منو گرفته تو دستش ، بهد چن ثانیه اون پچ پچا قطع شد منم انگار روحمو برگردوندم بهم چنتا پلک زدم و تازه به خودم اومدم، ولی جالبیش میدونی چیه اینکه اصلااااااااا اون لحظه ک خودم نبودم و بعدش که حواسم اومد سرجاش نترسیده بودم اصلاااا اتفاقا یجور حس امنیت داشتم انگار واقعا خودمو متعلق به اون میدونستم😐😐😐 خدایی الان خودم دارم مینویسم میترسم 

انسان ها تنها به مهر برترند به یکدیگر❤

من پدربزرگم تعریف میکردبچه بوده با باباش رفته بودن آسیاب، بعد نصفه شب که خوابیده بودن رو اسیاب ی جنی دیده میگفت میپرید بالا و پایین بهم اشاره میکرد توهم بیا،اونم بچه بوده میخواسته بره باباش بیدار میشه میگه کجا میری گفته میرم بااون بچه بازی کنم ولی باباش نمیدیده همون موقع دست اقاجونم گرفته بوده و فرار کرده بودن


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز